سرمقاله نبرد خلق شماره ۴۶۳ اول اردیبهشت ۱۴۰۲
آشتی با ریاض؛ یک داستان کوتاه
منصور امان
تحرُکات دیپلُماتیک بین عربستان و ج.ا پُرسشهای بسیاری را پیرامون مفهوم و پیامد این تحوُل طرح ساخته است. پس از هفت سال قطع رابطه و مُناسبات تنش آمیز، اکنون این دو رقیب منطقه ای با واسطه گری چین در مسیر از سرگیری روابط دیپلُماتیک هستند. رسانه های جریان اصلی از این امر به عنوان «بُمب خبری»، «رویداد ژرف» و دیگر عناوین پُر دبدبه نام می برند و چشم اندازهای مطلوبی را برایش به تصویر می کشند. با این حال فاکتورهای مُشخص این ارزیابی و خوش بینی در پی آن را تایید نمی کند.
رقابت به مثابه پارامتر ثابت ابتدا باید دریافت که مُستقل از هر تحول و تغییری در مُناسبات دو حریف، رقابت بر سر هژمونی بومی در خاورمیانه، پارامتر ثابت در منطقه و در روابط آنها باقی خواهد ماند. در این نُقطه منافع استراتژیک و اهدافی در پهنه ثبات و امنیت داخلی نقش تعیین کننده ایفا می کند. بنابراین پُرسشی که اینجا مطرح می شود نه باقی ماندن یا کنار گذاشته شدن اصل رقابت، بلکه امکان عادی و مُتعارف شدن آن است. تمایُز این دو مساله از یکدیگر، به فهم مضمون و شکل تحوُل اخیر در روابط دو دولت کُمک شایانی می کند. بدین صورت که هرگاه وجود یک پارامتر فرادستی (رقابت هژمونیک) در مرکز تصمیم گیری سیاسی، شُعاع دوری یا نزدیکی به خط مُناسبات را تعیین کند، آنگاه هر سطحی از روابط از یکطرف مشروط بدان می گردد و از طرف دیگر از آن شکل و تاثیر می پذیرد. مانع اصلی عادی یا مُتعارف شدن رقابت، خود جنس و مضمون رقابت عربستان و ج.ا است که از سطح یک هماوردی سیاسی - اقتصادی فراتر می رود و نبرد بر سر قلمروهای ایدیولوژیک را دربر می گیرد. رنگ پذیرفتن رقابت با چنین کیفیتی بیشتر ریشه در ناتوانی رژیم ج.ا از توسعه نُفوذ خود براساس برتری و امتیازات اقتصادی، فرهنگی یا سیستمی دارد. حاکمان ایران برگ برنده ای برای قبولاندن طبیعی هژمونی خود به دولتها و مردُم منطقه ندارند. شرایط اسفبار داخلی چه از نظر رفاه اقتصادی و چه از حیث آزادیهای فردی و اجتماعی، رژیم آنها را به هر چیزی جُز یک اُلگو تبدیل کرده و از این رو امکان تامین هژمونی به گونه طبیعی و آتودینامیک را برای آنها از بین برده است. در نتیجه برای «نظام» در مسیر دستیابی به هدف حیاتی و استراتژیک توسعه، ابزارهای محدودی باقی می ماند که وجه مُشترک آنها قرار داشتن بیرون از دایره وسایل و راهکارهای مشروع و مُتعارف است.
ابزار فرقه مُهمترین دست افزار ج.ا در توسعه نُفوذ خود، سوواستفاده از جمعیت شیعی کشورهای عربی است. وُجود اقلیتهای شیعی که با محرومیتهای مُعینی در کشورهایی با اکثریت جمعیت سُنی روبرو هستند، زمین آماده ای است که رژیم ولایت فقیه بر آن سُموم ایدیولوژیک خود را نشر می دهد. امری که ابتدا با ترویج و تبلیغ بُنیادگرایی اسلامی و صرف هزینه های سرسام آور برای خرید توجُه و وابسته کردن آنها آغاز می شود و در ادامه به استخدام افراد و تشکیل دستجات و باندهای مُزدور راه می برد. از همان لحظه ای که ج.ا مُوفق به ایجاد کانونهای نُفوذ در کشورهای هدف می شود، بهره گیری از وسایل فشار مُستقیم در اشکالی مانند تروریسم، تسلیح دستجات یاغی، جنگ داخلی و جُز آن نیز به جعبه ابزار آن اضافه می شود. شکل گیری جنگهای نیابتی برآمد اجتناب ناپذیر چنین صف بندی است؛ امری که به بی ثبات سازی کشورها می انجامد و با پیامدهای ناگُزیر و مُخربی همچون جنگهای فرقه ای، بُحرانهای سیاسی، اختلال در روندهای اقتصادی و سیاسی و فساد سیاسی و مذهبی همراه است. این مُدلی است که در تمامی نُقاطی که ج.ا توانسته برای خود جا پایی پیدا کند، کم و بیش تکرار شده و بدین وسیله، رقابت تاریخی دو گرایش مذهبی اصلی در اسلام را به سطح بالاتری ارتقا داده که در آن محورهای فرقه ای و سیاسی در کنار هم نقش بازی می کند. فقط کافی است به نُقاط درگیری دو طرف نگاهی انداخته شود که گُسترده ای از شُمال تا جُنوب خاورمیانه را در برمی گیرد و دستکم شش کشور یمن، لُبنان، سوریه، بحرین، فلسطین و عراق را دستخوش بُحرانهای چندگانه ای ساخته که به جُز بحرین، در بقیه آنها ویژگی نظامی – تروریستی غالب است. روابط دیپلُماتیک در این کادر، نقشی فراتر از «تلفُن قرمز» اتحاد شوروی و آمریکا در دوران جنگ سرد نمی تواند داشته باشد، یعنی امکانی برای جلوگیری از درگیریهای ناخواسته و مُستقیم!
چرا ج.ا نمی تواند؟ در مُعادله کنونی، «بهبود روابط» با ریاض به گونه واقعی معنایی جُز چشم پوشی ج.ا از دخالتگری در کشورهای عربی و دست کشیدن از تحریک و سربازگیری از جمعیت شیعه این کشورها نمی تواند داشته باشد. ج.ا باید بپذیرد که وارد رقابتی مُسالمت آمیز با عربستان بر پایه شاخصهای شناخته شده بین المللی شود و با نُقاط تفوُق خود در حوزه های اقتصادی، سیاسی، مدنی، رفاه اجتماعی، گُفتمانی و جُز آن امتیاز بگیرد. همانگونه که گفته شد، از آنجا که حاکمان ج.ا در هیچیک از پهنه های رقابت مُتعارف بین کشورها چیزی برای عرضه کردن ندارند، بنابراین انتظار هم نمی رود که قُدرت نقد خود را وا نهند و از سیاست آزمایش پس داده شان عقب بنشینند. آنها در این بازی طرف بازنده خواهند بود و نه تنها هدفهای شان، بلکه مُتصرفات شان را هم به ناچار باید فراموش کنند. در همین حال باید توجُه داشت که نقشی که بُحران خارجی برای رژیم ج.ا بازی می کند، بسیار فراتر از یک استراتژی ساده کشورگُشایی است. انگیزه حاکمیت در پیگیری این رویکرد فقط رو به بُرون مرز ندارد، راست این است که تنش خارجی و زندگی در وضعیت جنگی (از هر نوع نظامی و اقتصادی)، به گونه تنگاتنگی به مساله بقای «نظام» از یکسو و انحصار قُدرت و ثروت از سوی دیگر گره خورده است. رژیم ولایت فقیه از همان هنگامی که وارد جنگ هشت ساله با عراق شد تا به کُنون، تمامی نابسامانیهای کشور و شرایط سال به سال بدتر معیشتی جامعه را با «دُشمن» خارجی و «توطئه دُشمنان» توجیه می کند. او ناکارآمدی، فساد سیستمی، چیدمان غارتگرانه دستگاه های اجرایی و جُز آن را در پس گردوخاک آمریکا و اسراییل ستیزی، زینب پناهی و فلسطین یاوری پنهان می کند و تبدیل کشور به ویرانه اقتصادی – اجتماعی را با مونتاژ موشک و پهپاد انتحاری برابر می سازد. به بیان دیگر، دستگاه حاکم مشروعیت خود را از بُحران خارجی استخراج می کند و همچنین از آن به عُنوان ماده سفیدشویی و عُذر تراشی برای شرایط فلاکت باری که کشور و مردُم را بدان دُچار ساخته، سود می جوید. حاکمیت همچنین به کُمک و استناد به بُحران خارجی و دُشمنانی که برای خود تراشیده، به رویارویی با اعتراضها و نارضایتیها می رود و صورت مساله را از بی لیاقتی و سیاستهای ضدمردُمی خود به سمت روایتهای امنیتی و پُلیسی مُنحرف می کند. جدیدترین نمونه ادعای وقیحانه آخوند خامنه ای پیرامون واردات واکسن کُرونا است. او در حالیکه در ۱۹ دی ۱۳۹۹ در برابر دوربین تلویزیون واردات واکسن را ممنوع کرد و موجب مرگ اجتناب پذیر دستکم دهها هزار تن گردید، در اواسط ماه جاری (فروردین) این کُشتار را به «دُشمنان» نسبت داد و آنها را مُتهم کرد که مانع صُدور واکسن به ایران شدند.
دولت بُحران نقش دیگر بُحران خارجی در رژیم ولایت فقیه، تحکیم و ماندگار سازی قُدرت همان بخشی است که سیاست خارجی شناخته شده ج.ا را تعیین و هدایت می کند. بخش غالب نظامی - امنیتی رژیم ج.ا و در راس آن آخوند خامنه ای، انحصار قُدرت، بقای خود و «جراحی» رُقبای همریش را مدیون نظامی و امنیتی کردن سیاست به طور کلی است. دستگاهها و نهادهای اداری و موسسات و مراکز اقتصادی یا زیر آتوریته و فرمانبر این مجموعه است یا آنکه به گونه مُستقیم توسُط آنها پایش و اداره می شود. برخورداری از این موقعیت مُمتاز از دل ماجراجویی و بُحران سازی خارجی بیرون می آید. دستگاه قُدرت ج.ا، سازوکار ویژه بُحران و موقعیت اضطراری است، با این تفاوُت که موقعیت اضطراری رژیم ج.ا گُذرا و مُوقتی نیست و هر آن که بیم تخفیف آن برود، قُدرت نظامی و امنیتی با پُشتکار بسیار به بازتولید آشوب و تنش می پردازد. عینی ترین نمونه پیرامون آثار محدودیتهای ساختاری حاکمیت و ضرورتهای ناشی از آن را در تجربه برجام می توان نگریست. رژیم ج.ا آنگاه که در پی تحریمهای فلج کننده دولت آقای اوباما ناچار شد تن به عقب نشینی از برنامه های هسته ای و موشکی خود بدهد، برای مُتوازن کردن خود با شرایط جدید، بی درنگ در جبهه ای دیگر بار تنش را افزایش داد. دستگاه نظامی – امنیتی حاکم از فُرصت آزاد شدن منابع بلوکه شده و از سرگیری تجارت با غرب برای تقویت و گُسترش فعالیتهای شرارت بار خود در منطقه سود جُست. راه اندازی حشدالشعبی در عراق، شدت گرفتن دخالتگری و تجاوز نظامی به سوریه، بسیج برای ایجاد «هلال شیعی» و جُز آن بخشی از این تحرُکات بود که به مُوازات توافُق هسته ای ژنو انجام می گرفت. آقای ظریف، وزیر خارجه وقت مُلاها، بعدها تحرُکات پُشت پرده پاسدار سُلیمانی برای تمرکُز بیشتر بر سوریه و افزایش حُضور نظامی در این کشور را فاش کرد. همو نیز اعتراف کرد که وزارت خارجه به مثابه نهاد رسمی دیپلُماسی ج.ا، مترسکی بیش نیست و دستگاه نظامی – امنیتی که وی از آن با اسم مُستعار «میدان» نام برد، اهرُم تصمیم گیری و اداره سیاست خارجی را در دست دارد.
یک داستان کوتاه بر این پایه، منافعی که از سرگیری مُناسبات دیپلُماتیک بین عربستان و ج.ا چه برای دو طرف و چه برای کشورهای ثالث دارد، در طبقه بندی منافع کوتاه مُدت قرار می گیرد. عربستان مایل است به دخالت نظامی خود در یمن نقطه پایان بگذارد. فرسایشی شدن جنگ از یکطرف و تبدیل آن به یک عامل دوچندان در سرد شدن مُناسبات با آمریکا و اُروپا پایه اصلی این تصمیم است. همزمان، ریاض که از سیاست مُماشات غرب و به ویژه آمریکا در برابر برنامه های هسته ای و موشکی ج.ا ناخُرسند است، می کوشد با استفاده از رقابت سخت جهانی بین غرب و چین، از سیاست نزدیکی به پکن، ابزار فشاری برای توجُه بیشتر به منافع خود بسازد. در همین حال، عربستان مایل است تهدید موشکها و پهپادهای انتحاری مُلاها را که در صورت بُروز هر بُحران سیاسی یا نظامی با آن مُواجه شده و خواهد شد را به حداقل کاهش دهد. ریاض بی عملی ایالات مُتحده در جریان حملات پهپادی به تاسیسات نفتی خود را از یاد نبرده، همچنانکه موشک پرانی دوره ای مُلاها به خاک عراق را نیز در دفتر خود ثبت می کند. علت کوتاه مُدت بودن منافع آشتی ریاض و مُلاها در همین انگیزه هاست؛ در هیچیک از این آنها فاکتوری که به گونه مُستقل در مُناسبات با ج.ا عمل کند، وجود ندارد. از طرف دیگر، هیچکُدام از انگیزه های عربستان نیز پایدار نیست و نه تنها از سوی آن، بلکه همچنین ج.ا به شرایط مُشخص کُنونی مشروط گردیده.
برآمد هیچکس بیشتر از مردُم ایران به کاهش بُحران و تنش خارجی علاقمند نیست. آنها چهار دهه است در وضعیت جنگی زندگی می کنند و رژیم ولایت فقیه هزینه شرارتهای خویش را از جیب زیست اکنون و آینده شان می پردازد. اما هم آنها بهتر از هر کس دیگری به ماهیت، هدف و خُروجی مانُورهای حاکمیت آگاه هستند. جامعه تجربه «برجام» را پُشت سر دارد که منافع سیاسی و اقتصادی توافُق خارجی، یکسره به کیسه حاکمان کشور ریخته شد، روند تخریب شرایط زندگی آنها همچنان تداوُم یافت و «توافُق» نیز خود سرآخر به یک محور دیگر بُحران خارجی و تشدید وخامت شرایط زیست و معیشت آنها تبدیل گردید. رژیم ولایت فقیه زیر فشار جُنبش سرنگونی به نرمش مصلحتی در رابطه با عربستان روی آورده تا فشار خارجی را کاهش داده و از فُرصت سیاسی و اقتصادی آن برای تجهیز و تمرکز قُوا علیه جامعه بهره ببرد. از این رو عقب نشینی دستگاه حاکم بیشتر از آنکه ابتکار مُستقل آن باشد، دستاورد این جُنبش است. واقعیت یاد شده را هم مردُم می دانند و هم طرفهای خارجی رژیم مُلاها. بنابراین همچنانکه در داخل به جای خوش بینی نسبت به تغییر ریل حاکمیت، اعتماد بنفس جُنبش و باور به نیروی خود شکل می گیرد، در خارج نیز فاکتور جُنبش انقلابی به مثابه فاکتور تحوُل ساز در دیپلُماسی باقی می ماند.
منبع: نبرد خلق شماره ۴۶۳، آدینه یکم اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۲۱ آوریل ۲۰۲۳
منبع: نبرد خلق شماره ۴۶۳، آدینه یکم اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۲۱ آوریل ۲۰۲۳
|