سرمقاله ...

 

مضمون قیام و وظایف ما

منصور امان

 

خیزش شهریور به ماه مهر نیز پا گذاشت و همچنان به پیشروی خود نه فقط در خیابان، بلکه در قلب و ذهن جامعه هم تداوُم بخشید. مُقاومت دلیرانه جوانان، زنان و مردان، شور و شوق تغییر را به دورترین لایه های اجتماعی سرایت داده است. موج همبستگی چهره های مشهور ورزشی، هُنری و رسانه ای که فعالیت شُغلی آنها در مُحیط عُمومی تحت پایش و مُجوزهای حاکمیت قرار دارد، نشانه انکار ناپذیری از توان و دامنه معنوی خیزش است که به مرزهای میهن نیز محدود نمانده. شُعارها، شُجاعت و مُقاومت قیام کنندگان، از کشورهای همسایه تا آمریکا و اُروپا جوامع مدنی و رسانه ها را به شگفتی، تحسین و همبستگی واداشته است. به جُرات می توان گفت کمتر خیزش و مُقاومت توده ای در جهان را می توان یافت که در این حجم و گُستره، همدلی و حمایت بین المللی جلب کرده باشد. در همین حال قیام ۴۰۱ تاثیرات مُهمی نیز در پهنه نظری و دیدگاهی داشته است که یک تغییر گُفتمان دورانی را نوید می دهد. در شرایطی که توفان قیام با شدت می وزد و جامعه تحولاتی شتابان را تجربه می کند، اشاره به این تاثیرات از زاویه وظایف عملی که در دستور کار باید قرار گیرد و آماجهایی که به مثابه هدف باید بدانها چشم دوخته شود، دارای اهمیت است.

 

یک ضربه ایدیولوژیک و بُنیادی

اصلی ترین ضربه در جُنبش به حرکت در آمده از شهریور را ایدیولوژی رسمی و نهادهای اداره کننده آن خورده اند. خُرداد ماه، همان هنگامی که تهاجُم حاکمیت و اوباش تحت امر آن به زنان زیر عُنوان "طرح حجاب و عفاف" آغاز گردید، بر هیچکس در جامعه پوشیده نماند که مانُور خُشونت بار نیروهای سرکوب در خیابانها هدفی جُز جلوگیری از انفجار نارضایتی مردُم از وخامت شرایط زیست و معاش خود و بی حُقوقی مُطلق در بهبود یا تغییر آن ندارد. "نظام" با این هدف که پیش از سرگرفتن یک خیزش دیگر - که همه پیش شرطهای شکل گیری آن موجود بود -، به گونه پیش دستانه به "دُشمن" هُجوم برده و او را زمینگیر و هراسان کند، با دستاویز پوشش زنان پا به میدان گذاشت. به این ترتیب "شرع مُقدس" جایگُزین ویروس کُرونا شد و وظیفه آن را به عُهده گرفت که برای یک دوره توانسته بود به گونه مرگباری جامعه را به خود مشغول دارد و توجُه آن را از "نظام" مُنحرف کند.

حاکمیت در حالی مساله "حجاب اجباری" را به مثابه اصلی ترین سلاح خویش برای ترور جامعه و اجتماعی کردن سرکوب در برابر مردُم مُعترض و جان به لب می کاشت که پیشاپیش مُشت اش باز شده بود و آنها دریافته بودند که توسُل به شرع و اسلام تنها ترفندی برای به اطاعت واداشتن و ساکت نگه داشتن شان است. در تجربه آنان، آیه های دینی و مُقدسات آیینی حاکمان فاسد و ستمگر بی اعتبار و منسوخ شده بود و به این گونه استبداد مذهبی پایه ایدیولوژیک هژمونی خویش را در برابر خطر خُرد شدن و ریزش قرار داد؛ اتفاقی که بی درنگ پس از آغاز جولان "گشت ارشاد" و گُسیل گزمه های حُکومتی به پیاده روها و خیابانها برای آزار و تحقیر زنان بر سر حاکمیت نازل شد.

شُعار "زن، زندگی، آزادی" محصول بی واسطه این آگاهی و بیان سیاسی یک مرزبندی روشن در شرایط انقلابی است؛ زمانی که ابزارهای اعمال هژمونی حاکمان ناکارا و بی اثر می شود و توده نظم موجود و استدلالها و قوانینی که سُلطه آن را مشروع می سازد، برنمی تابد. از این زاویه شگفت آور نیست که برجسته ترین شُعار خیزش ۴۰۱، صف مُقدمی را نشانه برود که دستگاه سرکوب علیه جامعه به خط کرده است. هنوز چهار هفته بیشتر از عُمر اعتلاء اجتماعی نمی گذرد و با این وجود در همین مُدت کوتاه، بُنیان سیاسی - ایدئولوژیک چهل ساله رژیم ولایت فقیه، یعنی حجاب اجباری چنان ضربه ای خورده است که دیگر ترمیم پذیر نیست. زنان و مردان به پاخاسته نظم اجتماعی تحمیلی را پُشت سر گذاشته اند و حتی اگر رژیم حاکم از تیغ خیزش جان سالم به در ببرد، تامین هژمونی از این منبع جُز با هزینه کلان و خسارت جُبران ناپذیر مُمکن نخواهد بود.  

 

مرحله انقلاب

قرار گرفتن زنان، نوجوانان دُختر و حتی دُختران خُردسال دانش آموز در جایگاه موتور مُحرک اعتراضات و جُنبش، از یکطرف درجه خودآگاهی زنان به حُقوق خویش و از طرف دیگر، آمادگی آنها برای جنگیدن برای این حُقوق را مُستند کرده است. نقش برجسته زنان در اعتراضات ایران اکنون در پهنه بین المللی هم به عُنوان یک ویژگی مُنحصر بفرد موضوع بحث و مورد تحسین است و در هر صحنه عُمومی که نام آنها به میان می آید، با غریو ستایش همراهی می شود. این یک شکست بُزُرگ برای اسلام سیاسی و دستگاه حُکومتی آن است که انسان درجه دُوُم شمُردن زنان بخش مرکزی ایدیولوژی و سیاست اجتماعی آن را تشکیل می دهد.

رژیم ولایت فقیه برای دهه ها تلاش کرده زنان را با انگهای ضعیف، وابسته، اتکا ناپذیر و بی صلاحیتی از قلمرو زندگی اجتماعی بیرون براند و برای بی حُقوقی شان حُجت شرعی بتراشد. زنان نیز به درازی طول عُمر این کابوس قرون وُسطایی، در برابر آن مُقاومت کرده اند و اجازه نداده اند سرنوشت شان را یکسره در اختیار بگیرد. اما مُبارزه ای که اینک آغاز کرده اند، اسلام سیاسی را به گونه قطعی از حیث ایدیولوژیک خلع سلاح کرده و باطل بودن آیه ها و یاوه های مُقدس اش را به طور عینی و عملی به اثبات رسانده است.  

برای نخستین بار است که مساله حقوق زنان، جرقه یک قیام سراسری را می زند، اما پایمالی حُقوق دموکراتیک و پایه ای توده ها توسُط رژیم ج.ا مساله تازه ای نیست و همواره موضوع اصلی و بخش جدایی ناپذیری از مبارزه جاری بوده است. مُطالبات دموکراتیک برای رفع ستم جنسی، قومی، دینی و برای حُقوق شهروندی، حُقوق صنفی و سیاسی، آزادی بیان، احزاب و اجتماعات و حق مُشارکت در تعیین مُقدرات کشور، نقش بستر و نیروی پیش برنده ستیز با نظم موجود را ایفا کرده است.

مُبارزه زنان، کارگران، کشاورزان، مُعلمان، جوانان و دیگر بخشهای مُعترض جامعه با هر سوژه و محور، در انتها مُبارزه برای آزادی و برای رهایی از قید و بندهایی است که یک استبداد دینی به گونه همه جانبه بر زیست و معیشت آنها تحمیل می کند. نه فقط مضمون، شُعارها و سمتگیری این مُبارزات، بلکه ماهیت ماقبل سرمایه داری ستمهایی از نوع حجاب اجباری، پایمالی حُقوق شهروندی، بی عدالتی قضایی، غارتگری، برده سازی نیروی کار و جُز آنها، اُفق تحولات دموکراتیک را به عُنوان مقصد جُنبشهای کُنونی و تغییرات مورد نظر آنها به نمایش گذاشته است. امروز مُبرمترین وظیفه یک تحول انقلابی، دست زدن به وسیع ترین دگرگونیهای دموکراتیک در ساختارهای سیاسی و اقتصادی است؛ تحوُلی که حل تضاد مردُم و حاکمیت پیش درآمد آن است.

این واقعیت که خیزش ۴۰۱ از همان ابتدای شکل گیری، سرنگونی رژیم حاکم را به عُنوان هدف در برابر خود گذاشت، یک بار دیگر و همچون سمتگیری براندازانه خیزشهای دی ۹۶ و آبان ۹۸، زیر این واقعیت خط تاکید کشید که رژیم فاسد و مُستبد در مرکز مُشکلات مردُم با هر ویژگی مُطالباتی قرار گرفته و به همین دلیل نیز مساله اصلی خیزشها دستیابی به خواستهای صنفی و ویژه یا رفع یک ستم انتزاعی نیست، بلکه آنها خواهان پایان ستم حاکم به طور عام و "آزادی" به طور مُشخص هستند. مردم مُعترض، کسب دموکراسی را در دستور گذاشته اند و برای آن می جنگند؛ آنچه که در شُعار "زن، زندگی، آزادی" نیز ترجُمان خود را یافته است.  

 

مذهب ستیزی؛ یک اتهام دو مُدعی

در این راستا، تلاشهای زیانباری که برای نشاندن آماجهای نادُرُستی مانند مذهب ستیزی یا حجاب ستیزی در دستور کار خیزش صورت می گیرد یا هُویت آن را با این صفات مُعرفی می کند، نه فقط مسیر دموکراتیک، آزادیخواهانه و عدالت طلبانه این روند را مُنحرف و قیام را به جای بیت قُدرت به آدرسهای اشتباه می برد، بلکه عامل پراکندگی صُفوف توده و ایجاد شکاف بین آن هم است. قیام سراسری ۴۰۱ و شُعارها و مضمون سیاسی ای که از آن برمی خیزد به روشنی بیهودگی تبلیغات و کمپینهای ضد مذهبی را که راست سلطنت طلب از یکسو و بخش کوچکی از چپ از سوی دیگر محور فعالیتهای بسیج گرانه خود قرار داده بودند، به روشنی به نمایش گذاشت.

قیام نشان داد که توده را پرچم جنگ حیدری نعمتی به خیابان نمی کشد و خواست آن از مُجادلات فلسفی غیر طبقاتی بسا فراتر می رود. توده نه "اسلام" مُجرد و یک باور فلسفی، بلکه "اسلام سیاسی" را هدف گرفته که فراتر از دین، یک نظم اجتماعی و سیستم سیاسی است که دین، نهادها و باورهای آن را در خود ذوب و تابع الزامات و نیازهای خویش ساخته است.

برخلاف شوالیه های جنگ خیالی علیه مذهب، توده ها دیرگاهیست که دریافته اند "اسلام" فقط پوسته نازُک روی واقعیت است و نقش ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به بی عدالتی و بی حُقوقی آنها و مُمکن ساختن سُلطه اقلیتی شارلاتان و فاسد بر منابع قُدرت و ثروت را بازی می کند. آنها خود مُشکل را هدف می گیرند و نه زرورقی که در آن پیچیده شده. شُعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" تبلوُر این آگاهی است، مردُم مُعترض رابطه ای که بین فشارهای اقتصادی – اجتماعی تحمیل شده بر خود و استفاده "بالاییها" از مذهب برای تقدیر و رسالت تراشی از شرایط شان را دریافته اند و فریاد می زنند: "مردُم و ذله کردن – اسلام و پله کردن". آنها رخت جادویی را که دُزدان و چپاولگران برای نامرئی شدن و مصونیت یافتن به تن کرده اند با شُعار "حُسین حُسین شعارشون – دُزدی و غارت کارشون" از هم می درند و بر کارکرد سیاسی - اقتصادی مذهب در پروسه انباشت غارتگرانه انگشت می گذراند.

در همین حال باید توجُه داشت در حالی که مذهب ستیزی به مثابه خط و برنامه سیاسی از جانب جریانهای یاد شده پایه ذهنی داشته و از مرز سردادن چند شُعار لوکس و ناب فراتر نمی رود، اما برای حاکمان ج.ا خط کشی بین مذهبی و غیرمذهبی، با خُدا و بی خُدا، با حجاب و بی حجاب، مومن و کافر دارای منافع عینی است و علیه گرایش نیرومندی در جامعه به کار گرفته می شود که سازوکار ریاکارانه دستگاه حاکم را شفاف و تناقُضاتش را آشکار می سازد.

طبقه مُمتاز برای آنکه فرش "اسلام" از زیر پایش کشیده نشود، برای بسیج نیروهایش، تحریک بخشهای عقب مانده جامعه و کشاندن آن به پُشت سر خود و از همه مُهمتر، برای جلوگیری از اتحاد طبقات و لایه های اجتماعی گرد مُطالبات مُشترک و تقسیم آنها به چند دسته با پلاتفُرمهایی بر فراز سر تضادهای موجود در روابط اجتماعی، مُبارزه جاری را جنگ علیه مذهب و اسلام جلوه می دهد. از این رو تصادُفی نیست که این بار نیز با همین سلاح به جنگ روانی علیه قیام رفته است.

رهبران و بُلندگوهای رسانه ای "نظام"، کارزار سازماندهی شده ای را برای ارائه تصویری گُمراه کننده از اعتراضات و قیام کنندگان پیش می برند که یکی از محورهای اصلی آن در کنار اتهام "تجزیه طلبی" و "دستور گرفتن از کشورهای بیگانه"، "دین ستیزی" است. آنها تبلیغ می کنند که مُخالفان "قرآن آتش می زنند"، "حجاب از سر زن مُحجبه می کشند"، "مسجد و حُسینیه آتش می زنند" و جُز آن. حاکمیت در جریان "طرح عفاف و حجاب" هنگامی که با مُقاومت سرسختانه زنان و تشدید تضاد جامعه با خود روبرو شد، به همین ترفند روی آورد و تمام نیروی خود را برای جلوه دادن این واکُنش و مُخالفت با حجاب اجباری به جنگ "باحجاب و بی حجاب" به کار انداخت و با شکستی همه جانبه روبرو شد. امروز نیز کسانی که در سرتاسر کشور به جنگ استبداد مذهبی حاکم رفته اند، هیچ سووتفاهُمی نسبت به خواسته ها، مسیری که به برآورده شدن آنها می انجامد و مُتحدان خویش ندارند.

آری، جامعه مرزبندی قاطعی با دولت دینی، ارتجاع مذهبی، امتیازات روحانیون و دستگاه مذهب، دخالت دین در زندگی شخصی، پوشش اجباری، خُرافه پردازی و دیگر نمادهای هویتی اسلام سیاسی دارد و آلترناتیو آن را در مُناسبات عُرفی و دموکراتیک جُستُجو می کند و نه نشاندن شریعت مُقدس دیگری زیر عُنوان "دین ستیزی" به جای آن!

 

برآمد     

تضاد جامعه با استبداد مذهبی که روبنای سیاسی سرمایه بُزُرگ، کارتلها و بورژوازی بوروکراتیک است، در مُطالبات دموکراتیک و خواست رهایی و آزادی بازتاب پیدا می کند. قیام کنندگان به رادیکال ترین شکل مُمکن این خواستها را طرح می کنند و به سطح جامعه آورده اند. عمل انقلابی به طور مُشخص در این مرحله، مُبارزه برای به انجام رساندن وظایفی است که روند رو به جلو انقلاب در دستور کار می نویسد و با خصلت و مضمون آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مُتمایز می شود. نُطفه تحوُلات آینده همینجا و همین امروز بسته می شود. به همان میزانی که انقلاب دموکراتیک به گونه کامل تر به اهدافش دست پیدا کند و وظایفش را به گونه قطعی تر به انجام برساند، چشم انداز تحولات مُتکامل تر روشن تر و واقعی تر پدیدار خواهد شد. مُبارزه امروز، مُبارزه ای برای فردا هم هست.

منبع: نبرد خلق شماره ۴۵۶، یکشنبه اول آبان ۱۴۰۱ - ۲۳ اکتبر ۲۰۲۲

https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول