بیراهه
با آن همه زیبایی و رنگ می شکنی! ای واژگونه در دست ساحرگان حقیر! چرا که با هستی هم کلام نیستی و بلوغ سخنت دهان هر جُنبده را می آلاید نگاهت سقوط انسان است دور می شوم از حُضورت تا گَنج درونم محفوظ بماند اگر چه زیباترین قصرها را برایم ساخته باشی فاصله را نَهالی می کارم تا زخمهای درونم التیام پیدا کنند
منبع: نبرد خلق شماره ۴۵۳، شنبه اول مرداد ۱۴۰۱ - ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۲ |