سرمقاله نبردخلق شماره ۴۵۳ اول مرداد ۱۴۰۱ "حجاب و عفاف"؛ یک جنگ پیشگیرانه منصور امان
به مُوازات فرو رفتن هرچه عمیق تر رژیم ج.ا در گرداب بُحران سیاست خارجی خود و پیامدهای سنگین آن، تلاش گردانندگانش برای رویارویی با آثار اقتصادی – اجتماعی بُحران نیز سویه های غیرانسانی تر و وحشیانه تری به خود می گیرد. حاکمیت در هراس از جامعه مُعترض و مُطالبات آن اختیار از کف داده، به هر تخته پاره ای چنگ می اندازد و طرحهای شکست خورده و مُرده اش را نبش قبر می کند. در مُوازنه قدرت بین "بالا" و "پایین"، اینک "نظام" می کوشد کفه ترازوی خالی از آب، نان، کار، مُزد، مسکن و حتی هوای خود را به وسیله ترور جامعه و با دستاویز "حجاب" مُتوازن کند.
بازیچه ای به نام اسلام از آغاز تیر ماه حاکمیت طرح سراسری خود بدین منظور را با اسم رمز "صیانت از حجاب و عفاف" به دست اجرا گذاشته است؛ تاکتیکی که چنین می نماید پیرامون مُفید بودن و پیامدهای اجتماعی اش میان رهبران و پایوران حُکومت اختلاف نظر وجود داشته باشد. در حالی که صدای ابراز نگرانی و هُشدار نسبت به گُسترده تر کردن میدان درگیری با مردُم مُعترض از مجلس مُلاها، رسانه های حُکومتی و برخی مسوولان دوایر به خوبی شنیده می شود، در سوی دیگر دولت گُماشته "رهبر"، امامان جُمعه و دستگاه قضایی بر اجرای این طرح اصرار می ورزند. قُدرت "یکدست" شده در یکی از حساس ترین پروژه های امنیتی خود دُچار چنددستگی است و روشن است که با نمود نخُستین نشانه های مُقاومت اجتماعی در برابر آن، این شکاف بازتر شده و سطوح بیشتری از دستگاه قُدرت را در برمی گیرد. بوقهای تبلیغاتی "نظام" می توانند تا آخرین دم در باره "فرهنگ حجاب"، "زن مُسلمان"، "پرهیزکاری" و جُز آن یاوه سرایی اخلاقی کنند، امامان جُمعه و آخوندهای بوروکرات می توانند در باب "گُناه بدحجابی و بی حجابی" آیه و روایت بخوانند، عمامه بر زمین بکوبند و "غیرت اسلامی" شان را با پرخاش و فحاشی ویترین کنند، مردُم اما به خوبی می دانند که این خیمه شب بازی فقط برای تغییر زمین بازی و سایه افکندن بر انبوه سختیها و مُشکلاتی است که "نظام" جامعه را بدانها دُچار کرده و نه می خواهد و نه می تواند به حل یا کاستن شان برخیزد. توده ها، همانها که شُعار می دهند "اسلام را پله کرده اند – مردُم را ذله کرده اند" و "حُسین، حُسین شُعارشان – دُزدیها افتخارشان"، دست استبداد حاکم را خوانده اند و به چهره فاسدی که پُشت نقاب اسلام پناهی مخفی شده نظر انداخته اند. فقط کافی ست به انبوه واکُنشهای مردُمی در شبکه های اجتماعی نسبت به جنگ صلیبی مُتشرعان فریبکار علیه زنان و دُختران نگاهی افکنده شود تا میزان هوشیاری شگفت انگیزی که پیرامون مکانیزم و کارکرد قُدرت در ج.ا وجود دارد، آشکار گردد. سُخن از کوشندگان سیاسی نیست، بلکه اشاره به مردُم عادی است که برای فعالیت مُشخص سیاسی در این شبکه ها حُضور نمی یابند؛ کسانی که احساسات، عواطف، نظرات و آنچه که برانگیخته شان می کند را بیان می کنند و با دیگران به اشتراک می گذارند. درجه پیشرفت آگاهی نسبت به ماهیت رژیم ولایت فقیه و خاستگاه سیاستهایش به ویژه در این بخش از جامعه چشمگیر است و هر جا که پلاتفرمی پیدا کند، چه در خیابان، اعتصابات، محفلهای شُغلی و خانوادگی یا شبکه های اجتماعی، حُضور خود را مادی می کند.
مُقاومت ایدیولوژیک، مُقاومت سیاسی از این رو، یورش موسمی حاکمیت به میزانی که خودآگاهی توده عمیق تر می شود، با سد مُقاومت بیشتری روبرو می گردد. اگر در گذشته جامعه فقط از زاویه مُتحجرانه و قرون وُسطایی بودن قوانین زن ستیزانه و رفتار ستمکارانه با حاکمیت مرزبندی می کرد و این گرایش در کُنه درونمایه ای ایدیولوژیک داشت، اکنون و با فهم خاستگاه فریبکارانه تحمیل آنها و علت پُشت پرده توسل بدانها، این نگرش ماهیتی سیاسی نیز یافته و بدینوسیله جبهه گیری علیه "نظام" را فشُرده تر ساخته و تنفُر و خشمی دوچندان را بر می انگیزد. امروز ماموران حُکومت برای تحمیل و اعمال خواسته ها و مُقررات حتی خُرد و بی اهمیت نیز به سد نافرمانی و مُقاومت مردُم برخورد می کنند. درگیری شهروندان با مُزدوران اونیفورم پوش و لباس شخصی در مترو، خیابان، پیاده رو، کوچه، مسجد، استادیوم و هر آنجا که نُقطه اصطکاکی شکل بگیرد، رو به گُسترش است و به میزانی که شدت می یابد، به اشکال مُسلحانه (سلاح گرم و سرد) نیز فرا می روید. طرد ایدیولوژی حاکم و نمادهای آن از سوی جامعه آنچنان گُستره ای یافته که اینک مسوولان حُکومتی در تلاش برای چاره جویی، با صدای بُلند به آن اعتراف می کنند. در همین راستا آخوند رضا غلامی، مُعاون مُهمترین اُرگان رژیم ج.ا در تبلیغ، ترویج و حاکم گرداندن دین رسمی یعنی "سازمان تبلیغات اسلامی"، می گوید از هشتاد هزار مسجد موجود در کشور، ۴۵ هزار مسجد متروکه شده و بقیه در حالت نیمه جان بسر می برند. وی بر سینه کوفته که از مجموعه ده ها هزار عددی مساجد، فقط در ۵۰۰ باب علائم حیات جدی دیده می شود. بدیهی است تحت حاکمیت دولت دینی که سُلطه خویش بر جامعه، سیاستها، قوانین، تصمیمها و نگاهش را با ارجاع به دین و آسمان مشروعیت می بخشد و اعمالش را در هر یک از حوزه های حُکمرانی با دُگمهای شرعی و احکام و روایات توجیه می کند، هر شکلی از مرزبندی با دین حاکم، ایدیولوژی، فرهنگ و نمادهای "مُقدس" آن، فعلی با ماهیت سیاسی است که پیام روشنی را چه در خود و چه آشکار به همراه دارد. از این رو طرد ذهنی دین دولت شده، به آسانی در اعتراضهای خیابانی، اعتصابات، تجمُعات و تحصُنها نمود عینی می باید و سطح آنها را تا خواست سرنگونی نیز پیش می برد.
کرونولوژی یک پروژه کُهنه و زمین خورده هرگاه به تقویم دوره های تحریک حساسیت دستگاه قُدرت نسبت به "حجاب و عفاف" زنان و دُختران ورق زده شود، به آسانی می توان رابطه مُستقیمی را که میان سر باز کردن غُده نگرانی "نظام" در باره "شرع مُقدس" با نزدیک شدن تضاد "بالا" و "پایین" به نُقطه جوش وجود دارد، مُشاهده کرد. "جنگ حجاب" رژیم ولایت فقیه و تشدید فشار بر جامعه به بهانه تحمیل آداب و نمادهای فرهنگ ارتجاعی خود، در حقیقت یک جنگ پیشگیرانه است که علیه موج همه گیر اعتراض و مُقاومت قشرها و طبقات گوناگون و صف بندی تهاجُمی آنها به راه انداخته می شود و هدف اصلی آن عقب راندن جامعه و جلوگیری از تبدیل خطر بالقوه گُذار توده مُعترض از سد موانع خیابانی و رسیدن به باروی قلعه قُدرت و کوفتن دروازه آن است. یک نُقطه جوش سال ۹۶ بود؛ افزایش کمی و کیفی اعتراضات صنفی و سیاسی که از دو سال پیش از آن آغاز شده بود، به تدریج به شکل یک جُنبش عظیم تکامل می یافت که عُمق و وُسعت آن تنها زمانی آشکار می گردید که همچون قطعات یک پازل در کنار یکدیگر قرار داده شده و بدان به مثابه یک مجموعه مُرتبط و به هم پیوسته نگریسته می شد. از ابتدای سال فشارهای موضعی از کوچه و خیابان آغاز شد، درحالی که بوقهای زنده و بی جان تبلیغاتی بر ضرورت آن پای می فشردند. در خُرداد ۱۳۹۶ دولت آقای حسن روحانی با ابلاغیه ای به نام "طرح صیانت از حریم عفاف و حجاب"، سرکوب را به دستگاههای دولتی، دانشگاهها و بانکهای دولتی و خصوصی گُسترش داد و در تیرماه تشکیل "ستاد صیانت" در اُستانها و راه اندازی واحدهای بازرسی اعلام گردید. چند ماه بعد، در دی ماه، یک خیزش سراسری سرنگونی با شُعارهای "مرگ بر خامنه ای" و "مرگ بر جمهوری اسلامی"، ناکارایی این ترفند را همچون مُشتی آهنین به صورت "نظام" و دلقکهای شرع مدار کوبید. نُقطه جوش بعدی دو سال بعد، ۱۳۹۸، بود. خیزش دی ۹۶ جامعه و همراه آن رژیم حاکم را وارد دوران تازه ای کرده بود که آثار آن با افزایش تراکُم توده ای اعتراضها، تداوُم آن و شکسته شدن بُن بست انتخاب بین "بد" و "بدتر" پدیدار می شد. حاکمیت به روشنی می دید که در اُفق "نظام" ابرهای تیره در حال جمع شدن است و رعد و برق و توفان در راه است. بنا به یک گزارش تفصیلی که از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران منتشر شده( ۱)، تنها در فاصله سه ماهه فروردین تا تیر ماه ۱۳۹۸، حاکمیت با ۴۳۳ حرکت اعتراضی بُزرگ و کوچک کشاورزان، سیل زدگان، صیادان، جوانان بیکار، کارگران، رانندگان تاکسی، مهندسان، غارت شدگان صندوقهای قرض الحسنه، کامیونداران، مُعلمان و دیگران روبرو بوده است. در ابتدای تیر ماه این سال سرکرده نیروی انتظامی به تهدید جامعه با اعلام "تشدید طرحهای امنیت اخلاقی" پرداخت. کمی بعد تر دستگاههای سرکوبی به احضار گُسترده زنان به بهانه "کشف حجاب در خودرو" دست زدند. سپس در خرداد ماه واحد تروریسم خارجی سپاه پاسداران موسوم به "سپاه قدس" مُدعی شد که "دو هزار گروه مُقاومت تذکر لسانی و عملی" در گیلان برای "برخورد عاقلانه با مساله حجاب" تشکیل داده است. در ادامه، عوامل حُکومتی با اعلام یک شُماره پیامک از "شهروندان" خواستند که "بدحجابی یا بی حجابی را با ذکر شُماره پلاک خودرو" گُزارش کنند. هدف این تاکتیک دامن زدن به جو بدبینی و بدگمانی بین مردُم و ایجاد شکاف در بُنیانهای زندگی اجتماعی بود. با همین متُد یک دایره تفتیش و سرکوبی قُوه قضاییه به نام "دادسرای ارشاد" نیز شُماره دیگری را برای خبرچینی "شهروندان اخلاق مدار تهرانی" از "کشف حجاب"، "رقص مُختلط" و "پارتی شبانه" مُنتشر کرد تا تقلای گیج سرانه حاکمیت برای دهشت پراکنی در سطح جامعه را مُستند سازد. هیچیک از این تدبیرها اما به ثمر ننشست. کابوسی که رژیم ولایت فقیه با چنگ و دندان تلاش می کرد مانع به واقعیت گراییدنش شود، فقط سه ماه بعد، در آبان ماه در برابر چشمان گُشاده از وحشت اش پا به زندگی گذاشت. خیزش نیرومند و سراسری آبان "نظام" را با تدابیر و ترفندهای گورزادش پُشت سر گذاشت و کشور را در بر گرفت. همانگونه که دیده می شود، اُلگوی حاکمیت در تمامی دوره های مُختلفی که سلاح حجاب را به دست گرفته، یکسان است و مراحل کم و بیش مُشابهی را می پیماید که آن را می توان اینگونه دسته بندی کرد: ۱- تشدید آزار و مُزاحمتهای مُزدوران اونیفورم پوشی که در قالب "گشت ارشاد" و اراذل و اوباشی که در چارچوب "امر به معروف و نهی از مُنکر" به کوچه و خیابان گُسیل شده اند ۲- راه افتادن کارزار پشتیبانی توسط امامان جُمعه، پایوران محلی، صدا و سیما و رسانه های رسمی ۳- پدیدار شدن دولت و اُرگانهای نظامی و امنیتی با قوانین و دستورالعملها با هدف فضا سازی و افزایش درجه تهدید و وحشت پراکنی ۴- اعلام تشکیل سازمانهای ساختگی و نمایشی جدید سرکوب در حوزه "حجاب و عفاف" ۵- سرانجام و در فینال پروژه، گسترش دامنه سرکوب به ادارات دولتی، بازار و مراکز تفریحی
برآمد "نظام" در تلاش برای مهار جامعه و مُنفعل سازی آن، از این ریسمان پوسیده به آن رشته گُسسته آویزان می شود و هر بار با شدت بیشتری به عُمق بُحران پرتاب می شود. دستگاه ولایت فقیه نه با کُشتار و قُلدری و نه با انبوه رسانه های بی خاصیت شده اش نمی تواند به مردُم بقبولاند که چرا باید حُکمرانی یک رژیم فاسد، بی لیاقت و ستمگر بر خود را بپذیرند و تحمُل کنند. برنامه های آن چه خُرد و چه کلان در تمام پهنه های زندگی و سامان اجتماعی شکست خورده و حُکومت به مُحاصره امواج نفرت همگانی درآمده است. پروژه سرکوبگرانه "حجاب و عفاف" تغییری در این روبنا و زیربنا نمی دهد. تنها تاثیر واقعی آن برانگیختن ایستادگی فعال در برابر زورگویی بی پرده و اجبارات بی منطق حاکمیت است. دی و آبانهای دیگری در راه است.
( ۱) ترازنامه جنبش رنگین کمان بیشماران در سال ۱۳۹۸ http://www.iran-nabard.com/BILLAN-KAREGARI/1398%20bilan%20jonbesh%20kar.pdf منبع: نبرد خلق شماره ۴۵۳، شنبه اول مرداد ۱۴۰۱ - ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۲ |