سرمقاله نبردخلق شماره ۴۵۱ اول خرداد ۱۴۰۱

 

درسهای روسیه برای طرفهای خارجی ج.ا

منصور امان

 

بدون اعتنا به تشدید وخامت شرایط کار و زیست جامعه و حُکمرانی فلاکت عُریان بر زندگی دهها میلیون ایرانی، رژیم ولایت فقیه روی ریل تنش زایی منطقه ای و بین المللی حرکت می کند و به این وسیله فشار خُرد کننده سیاست و منافعش بر دوش توده ها را گام به گام افزایش می دهد. مُذاکرات هسته ای اگرچه تنها پهنه مُشاهده پذیر از جهتگیری یکجانبه و نکبت زای حاکمیت نیست، اما آن را می توان آشکارترین نمادش به شمار آورد.

 

یک فلاکت از پیش اعلام شده

در حالیکه چشم انداز احیای توافُق اتُمی "برجام" با تغییر سیاست آمریکا به رهبری دولت آقای بایدن واقعی به نظر می رسید، رژیم ج.ا پس از یک سال مُذاکرات فرسایشی سرانجام روند آغاز شده را به بُن بست کشاند. حاکمان ایران تا پیش از آنکه گُفتُگوها را به کُلی مُتوقف کنند، از هیچ تلاشی برای خرابکاری در آن فرو نگذاشتند، طرح خواسته های فانتزی، قایم موشک بازی با مُذاکره کنندگان آمریکایی، قهر و آشتی، مانع تراشی برای نظارت آژانس و جُز آن، بخشی از این تلاشها است که آشکارا با هدف وقت کُشی و کسب بیشترین منافع صورت می گرفت و خسارتی که در برداشت یا می توانسته در برداشته باشد را بی اهمیت می انگاشت.

گردانندگان ج.ا در ارتباط با خسارت و هزینه احتمالی دچار اشتباه مُحاسبه نیستند، آنها از نتیجه فاجعه باری که سیاستهای شان برای جامعه به بار می آورد به خوبی آگاهند، اما از آنجا که منافع اخص خود را مُقدم بر نیازها و خواسته های آن می شمارند، افکنده شدن توده های وسیع مردُم به گرداب سختی و رنج را به سادگی روا و مُجاز می دانند.

تردیدی نیست که عقب نشینی و دستیابی به توافُق با آمریکا فقط به طور سطحی و ناپایدار موجب تغییر در شرایط زیست و کار جامعه می شود، اما حتی چند قطره بر آسفالت داغ نیز رُطوبت است. مردُم ایران در دوره قبل از منافع اقتصادی و مالی توافُق "برجام" بهره ای نبردند و برداشته شدن تحریمها، باز یافتن امکان فُروش نفت و تبادُلات بانکی تاثیر خود را در زندگی آنها نشان نداد. "برجام" فقط یک دوره کوتاه تنفُس بین دو بُحران بود که به این اعتبار و بدون گُمراه شدن پیرامون ماهیت ناپایدار و ناکافی اش، همین تغییر حداقلی را نیز می توان مُثبت انگاشت.

 

مُشوقهایی برای شکست    

با توقُف مُذاکرات وین، اُمید حتی به چنین تغییری نیز به دوردست رانده شده. مُشوقهای دولت آمریکا برای جلب نظر حاکمان ایران در عمل نتیجه باژگونه ای داشته است. کاخ سفید با ایجاد شکاف در رژیم تحریمها و چشم فرو بستن بر فُروش نفت توسُط ج.ا، منبع درآمدی برای آن ایجاد کرد که به اتکایش اکنون رویکرد سرسختانه تری را پیش گرفته است. "وال ستریت ژورنال" روز پنجشنبه هشتم اردیبهشت با استناد به آمارهای شرکت "کپلر" گزارش داد، رژیم ایران در سه ماه نخست سال میلادی ۲۰۲۲، روزانه ۷۵۰ هزار بشکه نفت فروخته است. بر این پایه، صحنه سیاسی ایران هر روز شاهد پدیدار شدن یکی از رهبران و پایوران ج.ا است که سینه جلو داده و با یادآوری اینکه "نفت می فروشیم، پولش را هم می گیریم"، به صراحت یا در لفافه تاکید می کند که "برجام" مُتعلق به دوره گذشته است و رفع تحریمها دیگر امتیازی به حساب نمی آید. اگرچه ابلهانه بودن چنین نتیجه گیریهایی بی نیاز از استدلال است، اما برای رژیمی که عقلانیت شرارت و منطق تخریب و غارت آن را هدایت می کند، کافیست تا رویکرد خود را بر اساس آن تنظیم کند.

تصادُفی نیست که رژیم ولایت فقیه به مُوازات بهبود وضعیت صندوق پولش، اقدامات جنگ افروزانه خود را در سطح منطقه افزایش داده و بر تحریکات نظامی اش افزوده است. پهپادهای انتحاری آننآن  در پالایشگاهها و انبارهای نفتی عربستان فرود می آید، در باره ترور پایوران دولت آقای ترامپ لاف زنی می شود، طرح حملات تروریستی در اُروپا، تُرکیه و قبرس کشف می گردد و در تازه ترین مورد، اقلیم کُردستان عراق با وُجود مُماشات با تحرُکات تروریستی و تنش زای ج.ا در خاک خود، آماج حملات موشکی قرار می گیرد. تاثیرگذاری "مُشوقها" زمانی بهتر آشکار می شود که به تغییر تاکتیک سپاه پاسداران توجُه شود که برخلاف حملات مُشابه، آشکارا مسوولیت موشک پرانی به اقلیم را به گردن گرفت و به همین مُناسبت اطلاعیه ای نیز مُنتشر کرد!

با این حال، کسب مجوز کاسبی نفتی، تنها دلیل مانع تراشی ج.ا بر سر راه توافُق با آمریکا و مُتحدان اُروپایی اش نیست. در تمام طول مُذاکرات هسته ای در وین، ج.ا به فعالیتهای هسته ای خود ادامه داده است و به بیان بهتر، از این فُرصت برای تکمیل پروژه ساخت یا دستیابی به ظرفیتهای ساخت سلاح هسته ای سود جسته است. اقدامات حاکمان ایران در طول این دوره بدون آنکه امکان ایجاد هر گونه سووتفاهُم را به جا بگذارد، حرکت به سمت یاد شده از مُستقیم ترین مسیر بوده است که از مُهمترین آنها می توان به غنی سازی ۶۰درصدی، ساخت فلز اورانیوم، افزایش دو برابری ذخایر اورانیوم با غنای ۲۰درصد، راه اندازی سانتریفیوژهای پیشرفته، توسعه تاسیسات زیرزمینی و جلوگیری از نظارت موثر آژانس اشاره کرد.

اقدامات شریرانه و خطرناک رژیم ولایت فقیه اگر چه با اُرکستر اعتراض رسانه ای طرفهای مُذاکره اش همراه بوده، اما نه مُتوقف و نه کُند شده است، زیرا آنها تصور کرده اند هر گونه واکُنش جدی و پاسُخ عملی به فعالیتهای بُحران زای حاکمان ایران موجب ترک میز مُذاکره از سوی آنها می شود و احتمال ساخت بُمب را تقویت می کند.

 

مُذاکره یا فُرصت سازی؟

به راستی روشن نیست نگرانی آمریکا و اُروپا از کُدام اقداماتی است که گویا ج.ا خارج از چارچوب مُذاکرات به آن دست خواهد زد و به خاطر گفتگوهای وین از ارتکاب شان پرهیز کرده. اگر برای رسیدن به نُقطه سلاح هسته ای بر کمر یا در انبان چندین مسیر وجود داشته باشد، راهی که طرف مُذاکره آنان در طول گفتگوها رفته، بی تردید یکی از آنهاست. جالب اینجاست که غرب نیز خود به این واقعیت مُعترف است. برای نمونه در بیانیه مُشترک آمریکا و اُروپا در واکُنش به ساخت فلز اورانیوم از سوی ج.ا، گفته می شود: "ایران هیچگونه نیاز غیرنظامی مُعتبری برای تحقیق و پژوهش در مورد اورانیوم فلزی که گامی کلیدی برای تولید یک سلاح اتمی است، ندارد." یا وزیر خارجه آمریکا، آقای آنتونی بلینکن به کمیته روابط خارجی سنای این کشور گزارش داده: "زمان گریز هسته ‌ای رژیم ایران از حدود یک سال، به چند هفته و یا کمتر کاهش یافته."

ترجُمان فاکتهای ارایه شده این است که حاکمان ایران در طول مُدتی که گرد میز مُذاکره برای حل اختلاف نشسته اند، فعالانه همان محوری که مورد اختلاف است را برجسته و مُناقشه دار تر کرده اند، بدون آنکه مسیر مُذاکرات و دستور کار آن با وضعیت موجود سازگار و به روز بشود. آنها در پناه مُذاکرات فرسایشی و در سایه حفاظت آن، پیچ بُحران را هر چه سفت تر و گُشودنی ناپذیر تر کرده اند. این یک موقعیت ایده آل برای رژیمی است که مُهمترین ابزار سیاست خارجی آن باجگیری، هراس پراکنی، جنگ افروزی و گروگانگیری است. در این میان آقای خامنه ای و همدستانش طرفهای مُذاکره شان را چندان مُحتاط و مُحافظه کار یافته اند که دست کشیدن از شرارت را مشروط به حذف سپاه پاسداران از لیست تروریستی آمریکا می کنند؛ خواسته ای که نه در چارچوب "برجام" قرار دارد و نه ربطی به مُذاکرات پیرامون آن پیدا می کند.

هر گاه به عقب و مسیری که بُحران هسته ای رژیم ج.ا از دو دهه پیش تاکنون پیموده نگریسته شود و نُقطه ای که در حال حاضر در آن قرار دارد در نظر گرفته شود، تنها نتیجه ای که می توان گرفت این است که یک سیاست و رویکرد ناکارا و شکست خورده، بُحران رژیم مُلاها را تا اینجا همراهی کرده است. حتی رویکرد دولت آقای اوباما که رژیم ولایت فقیه را مجبور به "نرمش قهرمانانه" کرد، در انتها مغلوب ناپیگیری و نیز برآورد غلط از ترکیب حاکمیت گردید.

 

تحوُل از طریق مُراوده!   

این واقعیت که سیاست مُماشات چه نتایج فاجعه باری می تواند در بر داشته باشد را امروز در تجاوُز نظامی روسیه به اوکراین به روشنی می توان دید و مُحاسبه کرد. آمریکا و اُروپا نزدیک به دو دهه بر ماجراجوییهای خارجی آقای پوتین و دستگاه او چشم فرو بستند، با تبدیل نظم سیاسی روسیه به یک دیکتاتوری خشن کنار آمدند، ایدئولوژی و تمایُلات امپریالیستی و توسعه طلبانه حاکمان این کشور را جدی نگرفتند و سر آخر در برابر سرکوب احزاب، گروهها، مُنتقدان و دگراندیشان و رویکرد ضددموکراتیک رژیم روسیه بُردباری نشان دادند و بر آن با اختراع چیزی به نام "دموکراسی هدایت شده" ماله کشیدند. نه یورش به گُرجستان و الحاق دوفاکتوی بخشی از خاک این کشور در سال ۲۰۰۸، نه جنگ خونین در چچن بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹ُ و نه اشغال شبه جزیره کریمه در سال ۲۰۱۴، موجب تغییر سیاست حاکم غرب در برابر آقای پوتین نشد. غرب وانمود می کرد که با روسیه ی آقای پوتین می توان بر سر اختلافها استراتژیک به تفاهم رسید مشروط به آنکه در برابر تاخت و تاز آن صبر پیشه کرد، با زاویه نگاه و روایتهایش تفاهُم داشت و از دست زدن به اقدامی که از آن تحریک برداشت کند، پرهیز کرد.

پایه این سیاست، یک رویکرد تاکتیکی در سیاست خارجی است که از دهه هفتاد در غرب و به ویژه در اُروپا زیر عنوان "تحوُل از طریق مُراوده" در برابر اتحاد شوروی و بلوک شرق در پیش گرفته شد. بعدها و پس از فروپاشی اتحاد شوروی، آنچه که با هدف تنش زدایی و کاهش اختلافها آغاز شده بود، به توجیهی فُرصت طلبانه برای پاکیزه شویی منافع اقتصادی – تجاری حاصل از مُناسبات با رژیمهای فاسد، ضددموکراتیک و بُحران زا از جنس روسیه ی آقای پوتین یا ج.ا تغییر جهت داد. راه افتادن جنگ در اُروپا و افکنده شدن سایه درگیری هسته ای بر جهان، محصول این رویکرد است.

همانگونه که مُماشات، چشم پوشی و منفعت طلبی کوته نظرانه موجب هیچ تحوُلی در روسیه نشد و برعکس، به بُلندپروازیهای امپریالیستی رژیم این کشور بال و پر داد، در مورد رژیم ج.ا نیز در تمام خُطوط شکست خورد و به آن برای دستیابی به بُمب اتُمی، تجاوُز مُستقیم نظامی، راه اندازی جنگهای منطقه ای از طریق نیروهای نیابتی، تبدیل شدن به تهدید موشکی و پهپادی و پایمالی خشن و گُسترده تر حُقوق بشر یاری رساند.

امروز که دولتمردان روسیه به هر مُناسبتی حریفان خود را به کاربُرد سلاح هسته ای تهدید می کنند، با "هواپیمای روز قیامت" نمایش وحشت می دهند و کابوس نابودی و کُشتار جمعی در ابعاد قاره ای را به احتمالی واقعی بدل ساخته اند، خطری که سلاح هسته ای در دستان یک رژیم خودکامه و افراطی مُتوجه صُلح و ثبات جهانی می سازد، مُجسم تر از هر هنگام دیگر در برابر چشم قرار گرفته.

 

برآمد

باید پذیرفت که تحت شرایط جدید، رسیدن به توافُق هسته ای با ج.ا دُشوارتر اما به همان نسبت ضرورت رویارویی با خطر تجهیز آن به بُمب یا ظرفیت ساخت آن بیشتر شده است. پس از جنگ روسیه علیه اوکراین، مُحاسبات دیگری افزوده بر توسعه طلبی، جاه طلبی منطقه ای و مساله بقا و حفظ ثروت و قُدرت، آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش را تشویق به خودداری از نرمش و باقی ماندن در حالت جنگ سرد با طرفهای خارجی خود می کند. آقای پوتین به همنوعان خود از جنس حاکمان ایران جذابیتهای باجگیری با جنگ افزار هسته ای را نشان داده و امکانات و ابزارهایی را که یک دستگاه مُتکی به تروریسم دولتی می تواند داشته باشد و به مدد آن نقشه هایش را پیش ببرد، وارد فهرست نیازمندیهای آنها کرده است.

اما راه جلوگیری از دستیابی رژیم ج.ا به این ابزار، سیاست شکست خورده مُماشات نیست. این ادعا که در برابر شرارتهای منطقه ای و هسته ای ج.ا فقط دو گُزینه جنگ یا سازش وجود دارد، یک دُروغ آشکار است که برای آرایش و زنده نگه داشتن رویکرد فاجعه بار کنونی سرهم بندی شده. یک سیاست جدی و مُصمم که کسب نتایج قطعی را به مثابه هدف در برابر خود داشته باشد و با همین درونمایه و جهتگیری، اهرُمهای اقتصادی و سیاسی اش را به کار بگیرد و به تاخت و تاز منطقه ای مُلاها و مُزدوران نیابتی شان قاطعانه پاسُخ بگوید، به خوبی می تواند به بُحران دائمی رژیم ج.ا خاتمه دهد.

حاکمان ایران با بُریدن نان مردُم و تحمیل گُرسنگی و فلاکت به میلیونها تن نشان می دهند که تا چه اندازه در پیگیری منافع و نقشه های شان جدی هستند. برای برچیدن تهدید آنها، به حدی از جدیدت در همین سطح نیاز است و برای رسیدن به آن پیش از هر چیز باید با یک حُقه بازی به نام "تحوُل از طریق مُراوده" وداع کرد.  

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۵۱، یکشنبه اول خرداد ۱۴۰۱ - ۲۲ مه ۲۰۲۲

 

https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول