خلوت مرا با طنین سلاحت پرکن! با اخگری از نام حقیقت روزهای تکراری لاله های وحشی را درمسیر باد می پراکنند و آفتاب را ازاوهام ابرها می رهانند آرزوهای ناشکیب فاصله من و توست جهان کوتاهی ما را نمی پذیرد حبابهای ولگرد به کام شب فرو می روند
*** روزن ناگهان م. وحیدی (م. صبح)
اضطراب ندارم و به تجربه دریافته ام ویرانیها در بامداد روشنایی خروسان دهکده را بیدار می کنند سکوتهای فرسوده در کنج گلوگاهها شمعی را روشن نمی کنند شادی تنها از دشنه ای که در چشمانش ماه غوطه می خورد ظهور می کند
پنجشنبه ۱ اردیبهشت / ۲۱ اوریل ۲۰۲۲ |