یادداشت سیاسی نبرد خلق شماره ۴۴۹

تعریف یک قرن در یک جمله

مهدی سامع

 

قرن چهاردهم خورشیدی برای کشور و مردم ایران قرنی پُر از تلاطم و چالش بود. مردم ما طی صد سال گذشته درد و رنج فراوان متحمل شده و البته دستاوردهای گرانقدری هم داشته اند.

پیرامون این دوران بسیار گفته و نوشته شده و گرایشهای گوناگون فکری هریک بنا به جهان بینی و جایگاه اجتماعی خود آن را تفسیر کرده اند.

هدف این نوشته تعریف و تفسیر صد سال گذشته در چند جمله کوتاه از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است.

 

شرایط اقتصادی

کشور ایران در آغاز این قرن، در ردیف کشورهای پیرامون و دارای مناسبات اقتصادی نیمه فئودال بود. ایران هیچگاه در تاریخ خود مستعمره نبوده و در مناسبات قدرت با جهان در چارچوب مناسبات امپریالیسی (مرکز – پیرامون) تعریف شده و بنابرین تحولات اقتصادی را باید در این چارچوب مورد توجه قرار داد. دو تحول مهم طی صد سال گذشته در عرصه اقتصاد صورت گرفته که اولین آن رفرم ارضی در آغاز دهه چهل و در دوران سلطنت محمد رضا پهلوی است و دومین آن حذف یارانه ها در دوره خلافت علی خامنه ای از طریق محمود احمدی نژاد است.

این دو تحولِ از بالا، جامعه را به طور کامل و بی رحمانه خیش زد و نه فقط کمکی به ساماندهی رشد موزون، پایدار و متکی بر امکانات کشور نکرد، بلکه پروسه رشد ناموزون اقتصاد را تشدید کرد.

خروجی این دو تحول را می توانیم در رویدادهای چند سال گذشته به شکل روشن مشاهده کنیم. اقتصاد نامتوازن و رانتی متکی بر خام خواری، کاهش شدید درآمد ناخالص سرانه، سقوط پول ملی، افزایش بی سابقه نقدینگی، نابودی کشاورزی، تولید بد اندام و غیر کارشناسی، گسترش وسیع لشکر بیکاران، تشدید روزافزون اختلاف طبقاتی و البته انکشاف مبارزه طبقاتی، افزایش بی سابقه غارتگری و همزمان فقر و فلاکت عمومی و... شرایط اقتصادی جامعه ایران را نشان می دهد. مسئول این وضعیت، حکام ایران طی صد سال گذشته بوده اند. دریغا که جامعه ایران با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ نتوانست با اقتصاد بدون نفت در دوران نخست وزیری محمد مصدق از گرداب تولید ناموزون خارج شود.  

 

شرایط سیاسی

در آغاز قرن گذشته با کودتایی که به ابتکار کارگزاران دولت انگلیس صورت گرفت، سلسله فروپاشیده قاچار منحل و در سال ۱۳۰۴، رضا خان که نام فامیل پهلوی را برای خود برگزید به سلطنت رسید. دوران سلطنت رضا شاه، کشور با دیکتاتوری متمرکز و متکی به فرد اداره می شد. تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطه به دست شاه نابود و هیچ گشایش سیاسی در کشور وجود نداشت. در شهریور سال ۱۳۲۰، بادآورده را باد بُرد و این بار هم به ابتکار دولت انگلیس رضا پهلوی از سلطنت خلع و فرزند او محمد رضا جانشین او شد.

دوران اول سلطنت محمد رضا پهلوی تا کودتای آمریکایی انگلیسی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، دوران پرتلاطمی از کشاکش سیاسی بود. شرایط پس از دیکتاتوری رضا شاه و پایان جنگ و برآمد نیروهای قدرتمند سیاسی اجتماعی، فضای باز سیاسی در کشور به وجود آورد. در این دوران است که نخست وزیری محمد مصدق در یک جدال سیاسی پیروزمند به محمد رضا پهلوی تحمیل می شود و در همین دوران صنعت نفت در سراسر کشور ملی می شود.

در این دوران این امکان از نظر عینی وجود داشت که باوجود نخست وزیری مصدق تحولات ملی دمکراتیک پیشرفت قابل توجه داشته باشد. همین امر از چشم و گوش امپریالیستها پنهان نماند و سرانجام آنها توانستند با یک کودتا، شاه فراری را به کشور بازگردانند. از آن پس تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ که سلسله پهلوی سرنگون شد، نظام دیکتاتوری فردی با حمایت کامل آمریکا برقرار بود. در آغاز دهه چهل، در دورانی که کندی به ریاست جمهوری انتخاب شد، یک دوره بسیار کوتاه فضای سیاسی اندکی باز شد. اما شاه توانست با برکناری علی امینی از نخست وزیری، اوضاع را به سود دیکتاتوری خود مهار کند. پس از تکیه کامل و تمام عیار محمد رضا شاه به قدرت، همه نیروهای مخالف به ویژه نیروهای دمکرات و چپ به شدت سرکوب شدند. اگرچه شاه نتوانست جنبش مسلحانه را به طور کامل نابود کند، اما ضربه های جبران ناپذیری بر این جنبش که چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق آن را نمایندگی می کردند وارد کرد.

چند ماه پیش از سرنگونی محمد رضا شاه نیز خارج از اراده او و به خاطر فشار خارجی و البته انباشت خشم و نفرت عمومی نوعی از بروز قدرت در کف خیابان به وجود آمد.

با انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و سرنگونی سلطنت ، روح الله خمینی با استفاده از نبود قدرتمند نیروهای دمکراتیک و البته حمایت قابل توجه قدرتهای امپریالیستی (کنفرانس گوادلوپ، ۱۴ تا ۱۷ دی ۱۳۵۷) و با خدعه های فراوان، حاکمیت را از آن خود کرد. خمینی ابتدا با رفراندوم ضد دمکراتیک و سپس با تحمیل مجلس خبرگان به جای مجلس موسسان و پُخت و پَز یک قانون اساسی ضد دمکراتیک مبتنی بر اصل ولایت فقیه، گام به گام قدرت استبداد دینی را تحکیم کرد. شروع جنگ ایران و عراق که با تهاجم دولت صدام حسین آغاز شد، به خمینی فرصت داد تا سیستم نظامی امنیتی اش را با ادامه جنگ و با گوشت و پوست و خون جوانان ایران زمین ساماندهی کند. دوران کوتاه آزادیهای نسبی و نیم بند پس از انقلاب طولی نکشید و با برکناری کودتاگونه ابوالحسن بنی صدر در خرداد ۱۳۶۰ به پایان رسید. در دوران ولایت مطلقه خمینی همزمان با کشتارهای سبعانه چند رویداد به وسیله خمینی ورق زده شد. نوشیدن جام زهر در جنگ ایران و عراق، قتل عام زندانیان سیاسی، عزل حسین علی منتظری و فرمان بازبینی قانون اساسی. سه رویداد اول در دوران حیات خمینی تحقق یافت و موضوع چهارم در ابتدای ولایت خامنه ای به سرانجام رسید. این رویدادها جاده را برای خلافت علی خامنه ای هموار کرد و او توانست در خرداد ۱۳۶۸ با ابتکار خُدعه گونه علی اکبر هاشمی رفسنجانی به ولایت فقیه منصوب شود.

علی خامنه ای در دوران ولایت اش با چالشهای بی شمار سیاسی روبرو بوده است. در این دوران که تا امروز ادامه دارد، بیشتر کارگزاران همراه خمینی، همچون حسین موسوی، مهدی کروبی، ناطق نوری، محمد خاتمی، خانواده علی لاریجانی و ... از شراکت در قدرت کنار گذاشته شدند. استبداد دینی که با برآمد جمهوری اسلامی هسته مرکزی قدرت را تشکیل می دهد، در این دوران به اوج خود رسیده است.

در این دوران چرخ تولید سلاح هسته ای، مداخله گری آشوبگرانه در کشورهای دیگر (توسعه بنیادگرایی اسلامی)، ترور شهروندان ایران در داخل و خارج از کشور، میدان دادن به سپاه پاسداران در تمام عرصه های حیات کشور، ایجاد باندهای مافیایی و سرکوبگر همچون گروه خاصی از مداحان و لباس شخصیها، گسترش فعالیتهای نرم افزاری علیه اپوزیسون و ...

بنابرین از نظر سیاسی در صد سال گذشته ایران با حاکمیت چهار دیکتاتور و مستبد و چالشهای وجود چنین حکومتهایی تعریف می شود.

 

شرایط اجتماعی

شرایط اجتماعی ایران طی صد سال گذشته دگرگونیهای زیادی از جنبه اجتماعی داشته است که برخی از آنها چنین است:

- جمعیت ایران از ده میلیون در آغاز قرن چهاردهم به بیش از ۸۵ میلیون در پایان آن رسیده است.

- رشد روزافزون آگاهی و تلاش برای به دست آوردن حقوق و انکشاف مبارزه طبقاتی. تحلیل حرکتهای اعتراضی نیروهای کار طی چند سال گذشته مُهر تایید بر این امر می زند.

- توسعه قابل توجه فرهنگ و هنر مترقی، پیشرو و متعهد.

- باوجود تبعیض جنسیتی در تمام صد سال گذشته، زنان ایران رشد شگفت انگیزی پیدا کرده و بنا به بسیاری از ارزیابیها، آینده ایران به طور عمده به وسیله زنان مدیریت خواهد شد.

- تبعیض دینی که اساس نظام جمهوری اسلامی است، موجب آن شده که گرایش به حکومت عرفی در جامعه و حتی در میان برخی از نخبگان حکومتی افزایش یابد. بر اساس بسیاری از ارزیابیها که شماری از آنها در رسانه های حکومتی پوشش داده شده، بدنه جامعه ایران «سکولار» شده است.

- جنبشهای اجتماعی در سراسر کشور طی صد سال گذشته همواره جریان داشته که اوج آن در سالهای اخیر، خیزشها و جنبشهای توده ای گوناگون بوده است.

قیام دی ۱۳۹۶ و به ویژه آبان ۱۳۹۸ که بنا به اعتراف سرکردگان سپاه و کارگزاران نظام در صدها شهر و در بیش از هزار نقطه جریان داشت، اعتلای شرایط انقلابی است که تهیدستان شهرهای کوچک و بزرگ را وارد عمیق ترین مبارزه سرنوشت سازشان برای «کار، نان، آزادی» نمود.

هزاران حرکت اعتراضی کارگران، معلمان، کشاورزان، کارکنان شرکتهای دولتی و خصوصی، پرستاران، دانشجویان، جوانان، زنان، ملیتها و ... طی سالهای گذشته و خیزش تشنگان در خوزستان و اصفهان، اعتصاب سراسری کارگران پیمانی صنعت نفت، گاز و پتروشیمی، جنیش سراسری معلمان و بازنشستگان ... در سال آخر قرن گذشته نشان می دهد که مردم ایران پس از صد سال تلاش برای آزادی و حقوق انسانی می خواهند سرنوشت کشور را خودشان که مالکان اصلی آن هستند به دست گیرند.

آیا می توان قرن چهاردهم خورشیدی را در یک جمله کوتاه تعریف کرد؟ به گمانم آری. صد سال پیکار مداوم علیه دیکتاتوری و برای کار، نان و آزادی!

 

 

 

نبرد خلق شماره ۴۴۹ اول فروردین ۱۴۰۱ - ۲۱ مارس ۲۰۲۲

 

https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول