م.وحیدی(م.صبح)
از کدام سو می آیی؟ از کدام منزل ویران؟ تا شهر را آذین بندیم و خانه راچراغان کنیم از کدام سال؟ کدام پرچین دیوار؟ تا نگاههای غمزده امان را سبزه بکاریم و جامه نو بپوشیم بیا و درکنارمان بمان! تا هراس را از پنجره ها بگیریم و کوچه های دل را از خاطره های بد جدا کنیم از تماشای سارها به تومی رسیم و آرزوهامان را پرواز می دهیم بهارا ! فرش لاله و شقایق گستردیم تا نفسهای زنگار گرفته را بزداییم و قلبها را پر ترانه کنیم و هر بامداد بر طبل رهایی بکوبیم
*** میان دو جهان م. وحیدی (م. صبح)
چاقویی برحنجره رویاهایم در شبی ناسور و سرد و باران سیاهی که می بارد اعداد ورم کرده اند وحادثه دربلوغ خود برتنم چنگ می کشد سوره های سنگی آه! میخ هایی اند که بر روی آن ها راه می روم شب ته نشین شده ست ومرداب تکرار صدای زمان ست چه بی تابم من! پل ها در ارتفاع شانه ام فرو می ریزند *** آدمک
سردابه ای تاریک در بی مهتابی راه وآدمکانی که با تبسم خدایان سخن می گویند من در سیاهی رها شده ام درطنین سردابه ای بن بست وبویناک تکه ای جدا شده از جهان برلای آیات دلربا وموج هایی که صدای هیچ پرنده ای را انعکاس نمی دهند
نبرد خلق شماره ۴۴۹ اول فروردین ۱۴۰۱ - ۲۱ مارس ۲۰۲۲
|