م. مَهین
خواب بهار ِ دره های جنگل را بی صدا دزدیدند و زمستان را هار کرده اند با قدم های آهنین و دستانی گره زده به آهنی سترگ و بی رحم تیکا بر بلندای افرای پیر سرد و پیوسته هی می خواند برف نشسته بر شانه های شاخسار رزمندگان جوان چشم هاشان در انتظار طلوعی دوباره است و خودشان به فکر رهایی تن فدا شدن خلق چه سرمای سرکشی در بهمن سیاهکل! آتش آرمان خلق غایت آزادی این جونان به خشم و عشق از سرکشی سرمای جنگل سرد برفی بیشتر است رزمندگان جوان این کفن پوشان از خود رسته اینگونه در گوش ِ جنگل سرود جنگل می خوانند: -سر اومد زمستون شکفته بهارون"
بهمن ۱۴۰۰
نبرد خلق شماره ۴۴۷ - سه شنبه ۱۹بهمن ۱۴۰۰ / ۸ فوریه ۲۰۲۲
|