گردآوری و تنظیم: فتح الله کیائیها
دو خبر در یک نگاه ۱) در خبرها آمده بود که کانون نویسندگان ایران به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور، بیانیه ای صادر کرده و در این بیانیه گفته است: "در سایه حکومت سانسور، سهم نویسندگان مستقل و آزادیخواه همواره تهدید، تبعید، زندان و قتل بوده است و هم اینک بسیاری از نویسندگان و اهل قلم یا در زندان هستند و یا در تبعید روزگار سپری می کنند. به طور مثال هم اینک بکتاش آبتین به خاطر بیماری کرونا در وضعیت وخیمی بسر می برد و مسوولان زندان هیچ توجه ای به وضعیت سلامتی او ندارند." ۲) خامنه ای در مراسم روز پرستار ضمن روضه خوانی کسل کننده ای ابراز داشت که پس از شام عاشورا و در مراسم جشن پیروزی یزید، زینب، دختر علی ابن ابی طالب، ضمن سخنرانی مبسوطی کل دار و دسته یزید و جنایات او علیه خاندان محمد را به باد انتقاد گرفته و با شجاعتی بی نظیر او و اطرافیانش را به جنایت و قتل عام کودکان متهم کرده و آنان را روسیاه تاریخ نامیده است. خامنه ای در این مراسم حدود چند دقیقه ای از شجاعت زینب در رویایی با یزید سخن گفت اما نگفت که چرا یزید با آن همه بدنامی که آخوندها برایش نقل می کنند، در کمال آزاد اندیشی به خواهر دشمنش اجازه سخنرانی علیه خود را می دهد و حتی پس از پایان این سخنرانی هیچ اتهام و زندان و شکنجه ای برای او تدارک نمی بیند، در حالی که در جمهوری جنون و جنایت اسلامی به زعامت خودش، هر گونه فکر و اندیشه و کلام مخالف را پاسخ شکنجه و غل و زنجیر و زندان و اعدام است؟ حال با مقایسه دو خبر فوق آیا حق داریم بپرسیم که اگر یزید با آن صبر و متانت و بردباری که در حق زینب روا داشت، ظالم است و روسیاه تاریخ، جایگاه خامنه ای و اراذل و اوباش درگاهش کجاست؟
سرکوب و سانسور ادامه دارد کانون نویسندگان ایران به مناسبت روز ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور، بیانیه ای صادر کرد. این تشکل صنفی در بیانیه خود می گوید: "در سایه حکومت سانسور، سهم نویسندگان مستقل و آزادیخواه همواره تهدید، تبعید، زندان و قتل بوده است." کانون نویسندگان ایران در پاییز ۱۳۸۷، روز ۱۳ آذر را به یاد محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، روز مبارزه با سانسور نامگذاری کرد. در این بیانیه که روز آدینه ۱۲ آذر به همین مناسبت منتشر شده گفته می شود که عاملان سرکوب، دو نویسنده سانسور ستیز را کشتند. کانون نویسندگان در ادامه به برخی روشهای سانسور جمهوری اسلامی نیز اشاره کرده و از جمله می گوید: "ارسال امواج پارازیت و توقیف دستگاههای ماهواره ای در خانه ها، محدود سازی شدید دسترسی مردم به اینترنت، همینطور تلاش حکومت برای ربایش خبرنگاران ایرانی مقیم خارج و صدور حکمهای زندان و اعدام برای آنها و خبرنگاران داخل کشور، از جمله سرکوبهایی است که همگی در راستای حفظ سانسور و تخریب آزادی بیان صورت گرفته است." کانون نویسندگان ایران در پایان بیانیه خود همراهی و همکاری نویسندگان و هنرمندان مستقل در راه دفاع از آزادی اندیشه و بیان و مبارزه با سانسور را خواستار شده است.
سینما
فلسطینیان معترض نماینده اسکار اردن را حذف کردند کمیسیون سلطنتی فیلم اردن پس از اعتراضات گسترده، فیلم "امیره"، نماینده سینمای خود را از رقابت امسال اسکار خارج کرد. "امیره" داستان کودکان فلسطینی را بیان می کند که با استفاده از اسپرم قاچاق شده فلسطینیهای زندانی در اسراییل متولد شده اند. این فیلم به کارگردانی "محمد دیاب"، به تازگی حضور موفقی در جشنواره ونیز داشت و با تحسین نویسندگان سینمایی مواجه شد. فیلم ماجرای یک دختر فلسطینی را به تصویر می کشد که تصور می کرد با استفاده از اسپرم یک زندانی فلسطینی متولد شده، در صورتی که اسپرم متعلق به یک زندانبان اسراییلی بوده و این موضوع دنیای او را دگرگون می کند. گزینش این فیلم توسط اردن برای رقابت در بخش آثار بین المللی اسکار با اعتراضهای گسترده ای از سوی خانواده های زندانیان فلسطینی در اسراییل و سازمانهای حقوق مدنی و همچنین واکنشهای منفی در شبکه های اجتماعی مواجه شد. کمیسیون سلطنتی فیلم اردن در بیانیه خود که در اختیار سرویسهای خبری اردن قرار گرفت، اعلام کرد: "ما به ارزش هنری فیلم اعتقاد داریم و پیام آن به هیچ وجه به آرمان فلسطین و زندانیان سیاسی آسیب نمی رساند. برعکس، وضعیت اسفناک، انعطاف پذیری و همچنین تمایل آنها برای داشتن یک زندگی شایسته با وجود اسیر بودن را برجسته می کند."
"وقت جیغ انار" فیلمی علیه جنگ "وقت جیغ انار" چشم انداز متفاوتی از دیگر فیلمهای جنگی محبوب در فرهنگ غربی ارائه می کند. فیلمهای جنگی مانند "بازمانده تنها" و "سه پادشاه" (که در عراق اتفاق می افتد) تصویری از خاورمیانه را ترسیم می کنند که تلاش دارد با بازیگران نقش اصلی غربی و هر موقعیت وحشتناکی که در آن قرار می گیرند، همدردی کند. "وقت جیغ انار" سعی می کند این روایت را تغییر دهد و با تسلطی خونسردانه، موفق به انجام این کار می شود. در این فیلم که به نویسندگی و کارگردانی "گراناز موسوی" (کارگردان فیلم "تهران من، حراج")، تهیه شده است، داستان زندگی پسر ۹ ساله ای به نام هیواد (عرفات فیض) روایت می شود که برای تامین خانواده اش، هر روز در خیابانهای کابل کار می کند. هیواد که برادر و پدرش هر دو "شهید" شده اند، کار سختی را بر دوش گرفته؛ او گاریهای زهوار در رفته را به بالای خیابانهای شیب دار و مملو از شکافها و چاله ها هل می دهد. او در طول مسیر سعی می کند هرگونه سرگرمی کودکانه ای را که برایش میسر است، تجربه کند، اما هرگز فراموش نمی کند که یک خواهر کوچک تر در خانه دارد که مسوولیتش با اوست. اما او برای پیشرفت، با هر کسی که می تواند، معامله می کند و رویای تبدیل شدن به یک ستاره سینما را در سر می پروراند. کسی که بهترین فرصت را در اختیار او می گذارد، یک عکاس جنگ استرالیایی ("اندرو کویلتی") است. در طول روزهایی که هیواد در خیابان است و برای زندگی بهتر تلاش می کند، برخی از جنبه های زیبای فرهنگ شهر به نمایش گذاشته می شود: از اجتماعات و بازارها گرفته تا ساخت تعویذهای پر از انار، نوعی زینت آلات که تصور می شود در برابر ارواح شیطانی محافظت می کند. جنگ تا حد زیادی نادیده گرفته شده است، به جز دو صحنه که صدای محو انفجار در پس زمینه شنیده می شود.
کمرمان زیر فشار سانسور خم شده است انجمن صنفی فیلمنامه نویسان ایران در بیانیه ای از فشار دو اهرم "سانسور و کم دانشی حاکم بر روند تولید" گلایه کرده و نوشته کمر فیلمنامه نویسان حرفه ای هر روز بیشتر خم می شود. این بیانیه در ابتدا با اشاره به اینکه "سینمای ایران یکی از بحرانی ترین دوره های خود را به لحاظ تولید اندیشه و کیفیت متن سپری می کند"، متذکر شده باوجود اینکه مشکل سینمای ایران فیلمنامه ذکر می شود "آنچه اما از شما پنهان می کنند، فشار دو اهرم سانسور و کم دانشی حاکم بر روند تولید در سینمای ایران است که هر روز بیش از پیش کمر فیلمنامه نویسان حرفه ای را خم کرده و طی آن روند و مسیر حرفه ای فیلمنامه نویسی مختل شده است". آنها تاکید کرده اند که روی سخن شان با "هر آن کس است که سینمای ایران را دوست دارد" چرا که به گمان آنها سیاست گذاران و مسوولان "خود یا درگیر تهدید و بازبینی اند یا ترجیح می دهند میزهای خود را با سرشاخ نشدن با هر دردسری حفظ کنند". فیلمنامه نویسان در ادامه یادآور شده اند: "در این روزگار که اغلب تهیه کنندگان حرفه ای سود را در تولید محض جستجو می کنند و به گونه ای شرم آور حتا متون تولیدی خود را نمی خوانند (چون برایشان اهمیت ندارد)، سخن گفتن از ضعف فیلمنامه در سینمای ایران شوخی دردناکی ست."
ادبیات
روزنامه نگار و شاعر افغان برنده "جایزه شعر احمد شاملو" مجموعه شعر "کوچه دلفینها" سروده مجیب مهرداد در هفتمین دوره جایزه "شعر احمد شاملو" به عنوان "برگزیده اول" انتخاب شد. به نوشته سایت جایزه شعر احمد شاملو، هیات داوران این مجموعه شعر را به دلیل "برخورداری از تصویرهای به یادماندنی و گاه تسخیر کننده، ضرباهنگ شعری پذیرفتنی و گاه نفس گیر، برخورداری از لحن مدرن و طنز لطیف، قوت شعری، روح، زهر و خون شاعری که خود را با آتش جنگهای سرزمینش گرم کرده است و مهم تر از همه، دستاورد قابل تحسین ِ دستیابی به زبان و ضرباهنگی مناسب برای آینه زمانه خویش بودن و گزارش دنیای معاصر"، با "رای کامل" به عنوان برگزیده اول هفتمین دوره جایزه شعر احمد شاملو معرفی کردند.
جابجا فقر؛ از گیلان بارانی تا بستر خشکیده زاینده رود "از باران گیلان" مجموعه داستانی است از بیست و دو نویسنده گیلانی و عضو "کانون داستان چهارشنبه های رشت". اینها در متن پشت جلد کتاب به عنوان تنها دو ویژگی مشترک این بیست و دو نویسنده ذکر شده است. اما آنها احتمالا ویژگیهای مشترک دیگری هم داشته باشند، کسی چه می داند؟ مثلا شاید در هجده سال گذشته زندگی همه این بیست و دو نویسنده بتوان دستکم یک چهارشنبه یافت که در آن گرسنه، خسته یا با جیب خالی خود را به جلسه کانون رسانده باشند. یا اینکه یک داستان از یک به یک این بیست و دو نویسنده در کتابی چاپ شده باشد که گردآورنده اش "کیهان خانجانی" است. در حقیقت این مجموعه داستان، بیانگر گوشه ای از زندگی محرومان در عصر سروری نولیبرالیسم در نظام ولایی است و نقطه اتصال داستانها، فقر و ماندگی است. فضای داستانهای این کتاب در دسته های متفاوت، با فضاهای پلیسی و امنیتی، فقر عمومی، بحرانهای زیست محیطی، بی اعتمادی اجتماعی، احساس حقارت، ریاکاری، بی ثباتی، ناامنی، ناممکنی هر گونه تحرک اجتماعی، مقررات زدایی علیه فقرا، فقیر آزاری و حسادتهای شرم آور عجین است؛ خصائلی اجتماعی و اخلاقی که با چرخش یکپارچه جهان به سوی حکمرانی نولیبرال، به صفحه اصلی هستی و آگاهی اجتماعی تبدیل شده. این کتاب توسط "نشر مهری" لندن منتشر شده.
زندگی کتاب در سایه طالبانیسم "پس از سلطه طالبان، کتابها هنوز در قفسه کتابفروشیها باقی مانده، اما دیگر مشتری ندارد. بازار نشر خراب است و معیشت کتابفروشها هم". این مقدمه گزارشی است که حسین آذر از وضعیت کتابفروشیهای افغانستان تهیه کرده است. به گوشه هایی از آن توجه کنید: "از دفترم حرکت می کنم. فقط با خود کمی پول، بیگ پشتی و قلم و کتابچه یادداشت خود را می گیرم. به طرف چهار راه شهید و انتشارات عرفان که در غرب کابل موقعیت دارد، حرکت می کنم. ساعت ۹ صبح است که در انتشارات عرفان می رسم. دروازه داخلی انتشارات را باز می کنم و نگاه می کنم، فقط یک نفر پشت میز نشسته است و خوش آمد می گوید. فضا آرام است و تاریک. سوال می کنم که برق نیست؟ با شوخی می گویم: "از لطف حضور طالبان برق داشتیم، همین هم نیست." ایشان می گوید: "آری متاسفانه نیست." گفتم: "چطور است وضعیت؟" با بسیار روحیه شکسته گفت: "واقعا بازار خراب است. نمی دانیم چه کنیم؟ کاش کتاب کم می بود. مردم فقیر شده اند. دانشگاه ها بسته است. کسی کتاب نمی خرد. خودت می دانی که قبلا مشتریان به صورت فردی و عمده وجود داشتند. خدا را شکر خوب بود. فعلا خیلی وضع خراب است. در همین دو الی سه ماه که طالبان آمده است، بازار نیست. ما از همه چیز پسمان هستیم." با هم داشتیم صحبت می کردیم که چند نفر که ظاهرشان مثل طالبان بود حضور پیدا کردند. بعد از احوال جویی، گفت: "به مسجد چند کمک می کنید؟" مسوول فروش ۲۰ افغانی داد و آنها رفتند. من گفتم: "اینها که بودند؟" گفت: "از طرف مسجد کمک می خواهد و ما خودمان به کمک نیاز داریم."
ما پادزهر استبداد و انسدادیم ماریا رسا، روزنامهنگار فیلیپینی و دمیتری موراتف، روزنامه نگار اهل روسیه، روز ۱۰ دسامبر جایزه صلح نوبل سال ۲۰۲۱ را در مراسمی ویژه در اسلو، پایتخت نروژ دریافت کردند. هر دوی آنها در سخنرانی به هنگام دریافت جایزه، جهانیان را فراخواندند که از جان روزنامه نگاران و از آزادی مطبوعات حمایت محکم تری به عمل آورند و اعطای جایزه به آنها، گامی در راه حمایت از روزنامه نگارانی عنوان شده که به دنبال روشنگری هستند. این تنها جایزه نوبلی بود که امسال به صورت حضوری اعطا شد. این دو روزنامه نگار در سخنرانیهای خود به هنگام دریافت جایزه، به شمار کثیری از همکاران شان اشاره کردند که در بخشهای مختلف جهان به خاطر انجام مسوولانه کار خویش آماج تعقیب، بازداشت، سرکوب و مرگ شده اند. آقای موراتف ۶۰ سال دارد و سردبیر روزنامه منتقد کرملین، "نوویا گازتا"، در روسیه است او در سخنرانی خود به وضعیت دشوار آزادی مطبوعات در روسیه اشاره کرد و گفت: "روزنامه نگاری در روسیه در حال عبور از یک دره تاریک است." خانم رسا نیز در سخنرانی خود مخاطبان را فراخواند که با چشمانی باز جهانی مطلوب مالامال از صلح و اعتماد و هم حسی و همبستگی را تصور کنند و به طور مشترک برای آن مبارزه کنند. او گفت: "ویرانی و تخریب اتفاق افتاده است، حال نوبت ساختن است تا جهانی بسازیم که می خواهیم."
موسیقی
"آقای نماینده شما رفتنی هستید نه ما" این پاسخ دندان شکن "داریوش پیرنیاکان"، رییس و سخنگوی هیات مدیره "خانه موسیقی"، است به ترهات و لاطائلات، سید کاظم موسوی، عضو مجلس از اردبیل، که در سخنانی احمقانه و ضد فرهنگی گفته بود: "آلات موسیقی که جزء کالای اساسی نیست که ما ورودش را الزامی بدانیم. عینک آفتابی و یا آلات موسیقی باشد یا نباشد هیچ تفاوتی در زندگی مردم ایجاد نمی کند" و تاکید کرده بود: "اگر افرادی به دنبال آلات موسیقی یا امیال شخصی خودشان هستند، کشورهای دیگر هستند، می توانند از ایران بروند." سایت خانه موسیقی به نقل از داریوش پیرنیاکان در جواب این سخنان نوشته است: "در هلند در سوله هایی برای گاوها موسیقی پخش می کنند تا شیر آنها دو برابر شود. یاد شعر سعدی بزرگوار افتادم که می گوید: اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب/ کژطبع جانوری کز عشق بی خبری. هر کسی از راه برسد نمی تواند به این مردم بگوید از کشور بروید. مثل آن مجری که در تلویزیون گفته بود اگر کسی نمی خواهد از مملکت برود." رییس و سخنگوی هیات مدیره خانه موسیقی افزود: "سیاستمداران در هر جایگاهی که باشند مهمانان تاریخ اند و ما هنرمندان میزبانان تاریخیم. آنهایی که رفتنی هستند آقای نماینده شما هستید نه ما." امید که دیگر هنرمندان آزاد اندیش این سرزمین نیز همچون این هنرمند گرامی رو در روی ولایت وقاحت و حکومت ضد اندیشه و فرهنگ ایستاده و پاسخهایی چنین دندان شکن برای یاوه گویان و غارتگران فکر و مال و اندیشه انسانی در چنته داشته باشند.
(در تهیه این مجموعه از تارنماهای خبری: دویچه وله، رادیو زمانه، صدای آمریکا، بی بی سی و جنگ خبر بهره برده ام.)
منبع: نبرد خلق شماره ۴۴۵، چهار شنبه ۱ دی ۱۴۰۰ - ۲۲ دسامبر ۲۰۲۱ |