اسد گوشی را برنمی دارد

مینا واچ

برگردان: بابک

در نزدیکترین حلقه قدرت به بشار اسد از مدتی پیش یک اختلاف علنی درگرفته است. تحلیل گران تلاش می کنند دریابند در پس پرده این کشمکش چه چیزی در جریان است.

وزیر امور خارجه سابق اردن، "مروان معشر"، در اواخر سال ۲۰۱۸ در مقاله ای در نشریه "مسائل خارجی" معضل خاورمیانه را تشریح کرد و به تازگی نیز در یک سمینار آنلاین پیرامون بحران کرونا دوباره آن را توضیح داد: چرخ دولتهای خاورمیانه پیشین دیگر نمی چرخد، زیرا بنیادی که بر آن ساخته شده بودند دیگر وجود ندارد.

خاورمیانه از کشورهای رانتیر (رانت خوار) تشکیل شده است که یا از طریق درآمد مستقیم نفت یا یارانه کشورهای نفتی حیات می یافتند. در این چارچوب، حکومت نخبگان سابق یک بده و بستان بود؛ آنها اندازه ای از امنیت را ارائه می دادند و مردم خود را تغذیه می کردند و در عوض مردم باید از هر شکلی از مشارکت سیاسی چشم پوشی می کردند.

 

دایره عمل محدودتر می شود

از جمله وقایع بهار عربی نشان داد که این سیستم به پایان راه خود رسیده است. فراتر از همه ی خواسته های سیاسی و همه ی معما پردازیها در باره پدیده "اسلام"، سقوط دائمی قیمت نفت به تنهایی زیر پای سیستم قدیمی خاورمیانه را خالی کرده است. "آری احمق، این اقتصاد است." اکنون بحران جهانی "کرونا" که ساختارهای ویرانه دولتی و رهبران بزرگ منطقه توانایی مقابله موثر با آن را ندارند نیز به این شرایط اضافه شده است.

حال دولتهای خاورمیانه می بایست الگوی کسب و کار خود را به طور بنیادی تغییر دهند. تغییراتی جدی در مناسبات اجتماعی و اقتصادی به انتظار نشسته که از نظر اقتصادی اجتناب ناپذیر است. در نمونه عربستان سعودی این فرآیند را می توان به خوبی مشاهده کرد. با این حال، برای یک تحول موفق، مردم باید در روند تصمیم گیری مشارکت داده شوند تا برای این تغییرات آماده باشند، چرا که دگرگونیهای مزبور با محدودیتهای دردناکی همراه خواهد بود. جایگزین این رویکرد، در نهایت سقوط به هرج و مرج است که کرونا در این نقطه به عنوان یک کاتالیزاتور و شتاب دهنده دیگر عمل خواهد کرد.

طبقه ممتاز شاید تصور کند با ناپدید شدن ناگهانی تظاهرکنندگان از خیابانها این ویروس فرصتی به آنها داده تا بتوانند با روشهای اقتدارگرایانه موقعیت خود را ترمیم کنند. اما این فقط یک انحراف دید است. وزیر امور خارجه سابق اردن در باره این موضوع نیز بسیار صریح است: تنفسی بین بحرانها در کار نیست و دایره عمل دولتها به گونه چشمگیر محدود و محدود تر می شود.

 

طایفه مافیا در حال فروپاشی

روایت این سناریو را می توان یا از دهان مروان معشر شنید یا به سادگی اخبار روزانه در باره معرکه طایفه مافیایی بشار اسد در سوریه را مرور کرد که نمایی وحشتناک و واضح از فاجعه دائمی در خاورمیانه ارائه می دهد. آنچه که در حال حاضر به عنوان نزاع خانوادگی در طایفه اسد با مشارکت روسیه در جریان است، به طور مشخص سناریوی فروپاشی ای را به تصویر کشیده که مروان معشر به طور کلی توصیف کرده و یک سریال "نتفلیکس" هم بهتر از آن نمی توانست صحنه پردازی شود.  

براستی در آخرین قسمت این سریال در قصر ریاست جمهوری و ویلاهای دیگر چه اتفاقی افتاده؟ حال روسیه هم به طور رسمی دریافته که بقای اسد در دمشق واقعا یک ابر پیروزی بوده است.

بدون آمادگی اتحادیه اروپا برای تغذیه مالی حکومت اسد - همان "بازسازی" معروف - حاکمیت او بدون هیچ چشم انداز بلند مدت و حتی فقط میان مدت است و مداخله گاه موفقیت آمیز روسیه در سوریه، در معرض تهدید به بدل شدن به یک مداخله بی سرانجام و مستمر در یک بحران دائمی می گردد. به طور خلاصه: سوریه ی اسد یک بشکه بدون ته است و ناگهان در مطبوعات روسیه - و به ویژه از رسانه هایی که به کرملین بسیار نزدیک هستند – می شود خواند که حکومت اسد بدون آینده و خود او رفرم گریز است. این تحول به تنهایی توجه پذیر است.

در همین زمان، درگیری در نزدیکترین حلقه قدرت به صحنه عمومی سرایت می کند؛ امری که درگذشته تصور ناپذیر بود. "رامی مخلوف" (Rami Makhlouf)، پسر دایی اسد و مدیر اصلی شرک خانوادگی "سوریه" دو پیام ویدیویی را از طریق فیس بوک به رییس جمهور ارسال کرد.

او در این پیامها از مطالبات مالی وضع شده بر خود و شبکه شرکتهایش شکایت کرد و شکوه برد که مدیران وی دستگیر شده و به طور غیرانسانی با آنها رفتار شده و همزمان روشن می کند که او خود شخصا دستگاه امنیتی سوریه را به طور مستمر تامین مالی کرده است. مهمتر از همه (و این اصلی ترین گفته او خطاب به پسر دایی اش بود) او بدون مقاومت جایگاه قدرت خود را خالی نمی کند.

 

حلقه داخلی

این سخنان به واقع از درونی ترین حلقه حاکمیت اسد بیرون می آمد؛ امری که بیانگر این واقعیت است که چرا گوینده آن هنوز به طور شخصی تحت پیگرد قرار نگرفته است. گفته می شود رامی مخلوف در یکی از املاک بزرگ خود که به خوبی از سوی افرادش محافظت می شود، بسر می برد و اسد نیز برای ساکت کردن پسر دایی خود که با او بزرگ شده، باید در عمل به طرف نیروهای خود شلیک کند.

این ماجرا کمی به فیلمهای مافیایی شباهت دارد، اینکه موضوع از چه قرار است زیاد روشن نیست و تفسیرهای گوناگونی وجود دارد: آیا مساله به این برمی گردد که روسیه بالاخره برای یکبار هم که شده می خواهد پول نقد ببیند؟ جزییات مربوط به درگیری داخلی طایفه اسد- مخلوف بر سر ادعای مالی پوتین، سال گذشته به بیرون درز کرد. همچنین لازم به ذکر است که رامی مخلوف در عمل مالک بخش پر سود ارتباطات سوریه است و بزرگترین بخش اقتصاد را کنترل می کند. سه میلیارد دلاری که گفته می شود روسیه طلب کرده است را او به راحتی می تواند پرداخت کند.

اما آیا دلیل انتشار ویدیو کلیپ دوم واقعا دستگیری همگی چهره های کلیدی در شبکه شرکتهای مخلوف بود؟ آیا موضوع به انتقال ۷۰ میلیون دلار به آفریقا در روزهای قبل از درگیری مربوط می شد؟

مخلوفها در واقع یک مشکل بزرگ دارند: برخلاف سایر سهامداران شرکت سهامی سوریه، آنها پول خود را فقط در سوریه سرمایه گذاری کرده اند. این به نوبه خود به آنها یک امتیاز مهم در جامعه علوی می بخشد که اعضای آن همیشه از امپراتوری مخلوف بهره مند می شوند.

وقتی رامی مخلوف در ویدیو کلیپهای خود درباره "فقرای" سوریه که پول او به کمک آنها می آید صحبت می کند، منظورش میلیونها سوری نیست که زیر خط فقر زندگی گیاهی دارند و با کمکهای اضطراری سازمان ملل گذران می کنند؛ منظور او به طور مشخص طبقه فرودست علوی است؛ کسانی که ارتش و دستگاه های امنیتی آنها را به خدمت می گیرند و در جنگ داخلی در واقع بیشترین خون را به پای اسد ریخته اند.

 

پول مساله اصلی نیست

به نظر می رسد در پس این تحول، یک درگیری بین طایفه مخلوف و برادر کوچک اسد، ماهر، در جریان باشد که روابط نزدیکی با ایران دارد. پایگاه قدرت ماهر اسد لشکر چهارم، نیروی نخبه رژیم، است که اما در رقابت فساد اغلب با لشکر ۵ ارتش که در عمل به روسیه تعلق دارد، درگیر شده است.

براساس این نظریه، در درگیری کنونی پول فقط نقش فرعی بازی می کند، چرا که همه اعضای این طایفه به اندازه کافی برای زندگی در تجملات پول انباشت کرده اند. موضوع به قدرت و نفوذ برمی گردد. بنا بر گزارشها، ایرانیها می خواستند بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۴ وارد بازار تلفن همراه شوند و مخلوف مانع شد، چون سوریه "یک کشور عادی" نیست، در اینجا یک طایفه خیمه برافراشته، کشور را به تصرف خود در آورده و ده ها سال است که آن را غارت می کند. و پدرخوانده ای مانند رامی مخلوف با امپراتوری اقتصادی خود، شبه نظامیان و دستگاه های امنیتی را تامین می کند، در همان حال که فرزندانش تصاویر خود از مجموعه اتومبیلهای اسپرت شان را در شبکه های اجتماعی به تماشا می گذارند. سوریه "مال" اسد و خانواده اش است.

در اشاره به جزییات، این نکته کاملا بی اهمیت نیست که حداقل برخی از اعضای طایفه مخلوف شهروند روسیه هستند و مایلند درست مانند خانواده "طلاس"، تحت حمایت تزار پوتین زندگی کنند. طلاس پیر برای دهه ها وزیر دفاع سوریه بود و به همین دلیل همیشه بسیار نزدیک به شورویها. خانواده طلاس پس از آغاز جنگ از سوریه مهاجرت کردند، از جمله "مناف طلاس"، دوست کودکی اسد و ژنرال ارتش، که امیدوار بود با جدایی از اسد، در صورت تغییر وی از درون و توسط خود دستگاه قدرت، با حمایت روسیه در لیست جانشینان بشار اسد قرار گیرد.

برادر مناف، "فیراس"، مغز روشنفکری خانواده، به تازگی مصاحبه یک ساعته ای با تلویزیون دولتی روسیه، "روسیه امروز" انجام داد که در آن جزییات حساسی را از امپراتوری تجاری اسد نقل کرد. این البته یک سقلمه به اسد پس از اولین دور انتقادات مطبوعاتی روسیه به او بود. پیام این است که یک خانواده مافیایی جدید در آب نمک خوابانده شده که همه زوایای کسب و کار را می شناسد. 

در مقابل اسد اجازه نداد تحقیر شود و به شدت واکنش نشان داد. او یکی از بازیگران سیاسی درجه سوم خود، یک نماینده پیشین پارلمان، را جلو انداخت که به طور علنی درباره حمله احتمالی به ارتش روسیه، از بمب کنار جاده ای تا تک تیراندازها فرضیه بافی کند. اینجا همه بازیگران به طور دائم مشغول بازی هستند. همانگونه که گفته شد، این یک سریال مافیایی با بالاترین کیفیت است.

 

و حال؟

اسد می خواهد به هر قیمتی مانع از درگیری علنی خانواده و محفل علوی شود، زیرا این هسته اصلی حاکمیت وی است و این بار مساله به چهره های حاشیه ای مانند باجناقش "آصف شوکت" برنمی گردد که در سال ۲۰۱۲ به عنوان یکی از مردان قدرتمند رژیم در یک حمله انتحاری مشکوک به همراه بخشی دیگر از اعضای حلقه رهبری به قتل رسید.

در خانواده اسد شخص فقط زمانی واقعا می تواند با خیال راحت زندگی کند که خویشاوند خونی باشد. به همین دلیل خواهر اسد و همسر آصف شوکت، "بشری"، پس از مرگ شوهرش توانست به عنوان یک بیوه بی پروا در خلیج فارس دوران نقاهتش را بگذارند. به همین دلیل است که عموی رییس جمهور فعلی، "رفعت اسد"، پس از کودتای ناکام علیه برادرش حافظ در دهه هشتاد میلادی توانست به تبعید برود.

نزد اسدها مناسبات همیشه خشن بوده است، اما بشار با پسر دایی خود یک مشکل واقعی دارد، زیرا برخورد با او نباید ریسک انشعاب در جامعه علوی را به همراه داشته باشد. علویان پایه قدرت او هستند. دو کلیپ رامی مخلوف هم اکنون توسط صاحب نظران همچون متنی مرموز و مملو از اشارات خوانده می شود: این کلیپها دقیقا کجا ضبط شده است؟ او چه حرکت دستی انجام می دهد؟ چه اشارات پنهانی برای رییس جمهور می تواند داشته باشد؟

در این میان خود اسد هنگامی که پسر دایی اش با او تماس می گیرد، دیگر تلفن او را جواب نمی دهد. همین وضعیت را "مناف طلاس" هم قبل از فرار داشت. وقتی بشار جواب تلفن را نمی دهد، اوضاع دیگر خوب نیست. رامی مخلوف هم اکنون ویدیوی سومی را منتشر کرده است و حالا می خواهد پیش خدا دعا کند.

 

افزایش ریزش در اقتصاد و فرسایش قدرت

این واقعیت که درگیری بین مخلوف و اسد در حال حاضر اینگونه بر صحنه عمومی جریان می یابد، بی گمان گواه افزایش ریزش اقتصادی در سوریه، اما همچنین از دست دادن مداوم و فزاینده کنترل اسد است که باید بخش بزرگی از حاکمیت سوریه را به متحدان خود واگذار می کرد تا آنها بتوانند او را زنده نگه دارند.

دیکتاتور در این میدان فضای مانور اندکی دارد، به طور دقیق بین دو پایه ای که حکومت وی را تضمین می کنند​​، یعنی ایران و روسیه. او می تواند از منافع متفاوت و تضادهای آنها بهره ببرد و این بازی را او بازی می کند و به این معنا نوعی "حق حاکمیت" دارد.

در این نقش، او به طور مداوم بازی دلخواه روسیه یعنی راه حل اصلاحات سیاسی را روی صحنه می برد که در آن می توان یک قانون اساسی جدید و بسیار زیبا برای سوریه نوشت و به ریاست اسد یک مهر زیبا از طرف سازمان ملل زد.

خطر برای دیکتاتور آشکارا در اینجاست؛ حکومت شخص وی به خوبی ممکن است زیر سووال برود، چون منافع روسیه به شخص وی وابسته نیست. ابراز نارضایتی اخیر و آشکار روسیه ناشی از درجا زدن کامل پروسه تدوین قانون اساسی سوریه است که در پاییز گذشته با بوق و کرنا از سوی سازمان ملل سازماندهی شد. این پروژه ی پوتین و نتیجه "روند آستانه" بود که او مبتکرش بود. در عمل اما پس از مراسم افتتاح در ژنو، هیچ اتفاقی نیفتاد.

کاهش چشمگیر قدرت اسد و درگیری پشت پرده گواه بی چشم انداز بودن یک کشور به شدت ویران در خاورمیانه قدیم است؛ جایی که نخبگان فرسوده در جنگ بقا بسر می برند در همان حال که پیرامون شان خرابه ها فرو می ریزد، مردم گرسنگی می کشند و خون شان ریخته می شود. جنگ برای حفظ حکومت خانواده اسد بیش از نیمی از مردم سوریه را به آوارگان در داخل و خارج از کشور تبدیل کرده است. اگر این شرایط بدون چشم انداز نیست، پس چه شرایطی؟

در آینده نزدیک در این فاجعه در عمل تغییری صورت نخواهد گرفت. و فراخوانهایی مبنی بر اینکه باید اکنون واقعیت سوریه را پذیرفت و از اسد برای باقی ماندن بر سر قدرت امتیاز گرفت، به سادگی کنار زده نمی شود. صف درازی از کارشناسان و سیاستمداران غربی که بیشتر آنها توسط کرملین حمایت می شوند، به طور دائمی و با کمال میل این موضع را که فقط خواست قلبی روسیه را بازتاب می دهد، تکرار می کنند.

 

همکاری اجباری

با این حال، وقایع اخیر به وضوح نشان داد که برای رژیم اسد ورای اخوت نظامی بین روسیه و ایران، هیچ گونه چشم انداز بقایی وجود ندارد. اخوت آنها اما یک شراکت داوطلبانه نیست، بلکه یک همکاری اجباری است. هر دو بازیگر هیچ راه واقع گرایانه ای برای خروج از شر سوریه ندارند. آنها بدون باختن همه چیز نمی توانند عقب نشینی کنند.

این واقعیت همچنین جای زیادی برای انتظار واقع بینانه از این که سایر بازیگران بتوانند در این درگیری میانجیگری کنند، باقی نمی گذارد. از این رو اسرائیل از نظر تاکتیکی و عینی از یک پیروزی به یک پیروزی دیگر دست می یابد. تل آویو می تواند ایران و متحدانش، حزب الله را در سوریه هر کجا و هر زمان که می خواهد بمباران کند، اما شرایط کلی همچنان یکسان پابرجا می ماند. ایران نمی تواند از سوریه عقب نشینی کند، برای این کار امپراتوری ایران باید به طور کلی فرو بپاشد و برای آن باید مناسبات قدرت در خود تهران در اساس تغییر کند.

از زاویه استراتژیک، بازیگران دولتی در خاورمیانه زندانی شرایط واقعی، محاسبه قدرت خود و چارچوب اقتصادی و اجتماعی هستند. آنها کار دیگری جز چسبیدن به مواضع حفظ ناپذیر نمی توانند بکنند، در حالی که به طور فزاینده ای آشکار می شود که بن بست آنها به هیچ وجه قابل حل نیست. روزی بالاخره تحولی به طور ناگهانی صورت خواهد گرفت، اسد در وان حمام لیز می خورد یا حزب الله یک موشک اضافه به سوی اسراییل پرتاب می کند و ویرانه سوریه با غرشی مهیب در هم فرو می ریزد و درام در خاورمیانه ادامه پیدا می کند.

 

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۲۵، پنجشنبه اول خرداد ۱۳۹۹ ـ ۲۱ می ۲۰۲۰

بازگشت به صفحه اول