سرمقاله نبرد خلق شماره ۴۲۵ – اول خرداد ۱۳۹۹

 

بادکُنک بورس؛ غارت در انتهای بُن بست

منصور امان

 

در یکی از سیاهترین دوره های حیات اقتصادی کشور، بازار بورس ج.ا به گونه مُضحکی هر روز رکوردهای جدیدتری از رونق به جا می گذارد. در این میان رسانه های حُکومتی با جنجال و هیاهو از رسیدن شاخص بورس به یک میلیون خبر می دهند؛ یک بازدهی افسانه ای که "داوجونر" و "نیکی" باید آن را به خواب ببینند. اما معرکه ساختگی ولایت فقیه وظیفه دیگری از رقابت با بورس بین المللی دارد، او باید چاله های عمیقی را پُر کند که حاکمیت در سیاست و اقتصاد به جا گذاشته و همچنان می گذارد. روی دیگر سکه رونق بورس، افلاس رژیمی نقش بسته است که تا چانه در گرداب بی تدبیری، نابخردی و فساد فرو رفته و به گونه هیستریک در تلاش برای خلق منابع جدید است تا مُناسبات مُنحطی را زنده نگه دارد که در چارچوبش موجودیت می یابد و از آن بهره مند می شود.

 

مُعجزه در تهران

با فرسنگها فاصله از قوانین علم اقتصاد و منطق ساده ریاضی، بورس حُکومتی تهران فواره وار بالا جهیده است. هیچیک از شاخصهای اقتصادی که چنین رونقی را مُدلل کند وجود خارجی ندارد و با این حال حاکمیت هر روز رکوردهای جدیدی از سطح عُمومی قیمت و سود سهام را اعلام می کند. در این میان زنندگی نمایش آنچنان به چشم آمده که حتی برخی کارگُزاران آن را نیز به احتیاط و فاصله گیری وادار کرده است. نایب رییس شرکت بورس تهران، آقای محمود رضا خواجه نصیری، از این دسته است، او روشن ساخته: "بررسیهای انجام گرفته بر روی ۴۰۰ شرکت بورسی نشان می دهد در ۹۸درصد این شرکتها، رشد قیمت سهام با وضعیت فروش و سودآوری آنها همخوانی ندارد."

شکل عینی مُعجزه مزبور را از جُمله یک مقام حُکومتی و از فعالان بازار مالی به تصویر کشیده است. آقای علی اکبر عرب مازار توضیح داده: "در حال حاضر شرکتی در بورس وجود دارد که شش ماه تعطیل و به قیمت ۲۰ میلیارد تومان فروخته شد، در حالیکه ارزش آن طی این مدت به ۳۸۰۰ میلیارد تومان رسیده است."

اما اگر کسی بپندارد که افزایش نُجومی ارزش یک شرکت تعطیل شده، دورترین مرزی است که بورس ولایت در کُلاهبرداری می تواند پُشت سر بگذارد، هنوز نمونه دُوُمی که رییس سابق سازمان مالیاتی و عُضو پیشین شورای بورس ارایه کرده را نشنیده است. وی فاش کرده: "شرکتی وجود دارد که سه سال است طبق حسابرسیهای صورت گرفته ورشکسته اعلام شده، در حالی که سهام آن از ۶۰ تومان به ۶۰۰۰ هزار تومان رسیده است."

پاسدار فلاح، رییس کارتل بُنیاد مُستضعفان و از بازیگران بورس، در باره این تبهکاری سازمان یافته خود را به جهالت زده و عادی سازی می کند: "رُشد بورس تهران عجیب است" تا بی درنگ برای آن یک دلیل ماورالطبیعی بتراشد و "لُطف خُدا" را دست اندرکار مُعرفی کند. با این همه چنین می نماید که علت را به جای ملکوت در عالم واقع و مُعجزات زمینی تراز ولایت فقیه همچون دستکاری در عرضه و قیمت گذاری سهام، شُعبده بازی با ارقام و دام گذاری باید سراغ گرفت.

 

بانکها

عُریان ترین نمونه از توخالی بودن بادکُنک بورس، عرضه سهام بانکهای ورشکسته دولتی با هدف تهیه منابع برای پوشش بدهیهای کلان آنها است. پیشگام این ترفند اُرگانهای نظامی و امنیتی هستند که مُدت کوتاهی پیش از این با بانکهای مقروض خود پا به بورس گذاشتند. بانکهای "انصار" (سپاه پاسداران)، "قوامین" (نیروی انتظامی)، "مهر اقتصاد" (بسیج)، "حکمت ایرانیان" (ارتش) و نیز موسسه اعتباری "کوثر" (وزارت دفاع) در حالی سهام خود را برای فُروش عرضه کردند که نه تنها چشم اندازی برای کسب و پرداخت سود به خریداران ندارند، بلکه آنها را بی واسطه در زیان هنگُفتی که به دوش می کشند، سهیم می گردانند. یک منبع حُکومتی (روزنامه هفت صبح) به گوشه ای از وضعیت وخیمی که مووسسات مزبور در آن بسر می برند اشاره کرده و اطلاع می دهد که آنها نزدیک به ۹۷درصد از دارایی خود را بدهکار هستند. به نوشته این منبع، بانکهای نظامی امنیتی مزبور با ۱۸۲ میلیارد تومان دارایی اعلام شده، بیش از ۱۷۶ میلیارد تومان بدهی انباشت کرده اند.

ناگُفته پیداست که رقمهای مُنتشر شده، یک روایت رسمی از وضعیت مالی پنج بانک نظامی و امنیتی است و می توان انتظار داشت که میزان واقعی دارایی و بدهی آنها رقم مُتفاوتی را نشان بدهد و در تناسُب دیگری با یکدیگر قرار گرفته باشد. همزمان باید ترفند رایج مووسسات مالی برای آرایش دارایی و سود خود را نیز در این مُحاسبه دخالت داد که در جریان آن طلبهای وُصول ناپذیر در دفاتر آنها به عُنوان دارایی و بهره این دارایی موهوم و جریمه دیرکرد بازپرداخت آن به عُنوان سود ثبت می شود.

بانکهای دولتی یا شبه دولتی وضعیت بهتری از همتایان نظامی و امنیتی خود ندارند؛ بانک تجارت با زیان ۱۱ هزار میلیارد تومانی در ترازنامه مالی یا بانک صادرات با نزدیک به ۸ هزار میلیارد تومان زیان، از جُمله مووسساتی هستند که رونق کُنونی بازار بورس مدیون آنها است.

 

شستا در قفس درندگان

روشن است که مُشتریان سهام شرکتها و بانکهای ورشکسته یا زیانده طبقه حاکم و ریزه خواران آن نیستند، آنها فقط برای بازار مصرف "عیرخودی"ها روی پیشخوان قرار گرفته اند، برای مثال بخشهایی از طبقه مُتوسط که اندوخته های شان زیر حرارت سوزان تورُم آب می شود، تاجران و کسبه خُرد که در بازار ارز، سکه، طلا، مسکن و هر آنچه که از سُقوط ارزش ریال کنار بماند سرمایه گذاری می کنند و انبوه رانده شدگان به صف فرودستان با داراییهایی که برایشان به جا مانده (خودرو، منزل مسکونی، طلا). اکثریت مالباختگان دوره پیش را این قشر اجتماعی تشکیل می داد؛ کسانی که یک بازار مالی حُکومتی دیگر در قالب موسسات مالی و صندوقهای قرض الحسنه آنها را طُعمه خود ساخت.

اما سکه بورس رژیم مُلاها روی دیگری نیز دارد که فقط به سوی "خودی"ها می چرخد. این بازار ویژه نه تنها مُشتریانش از هستی ساقط نمی کند، بلکه آنها را به سودهای بادآورده و هنگُفتی می رساند که از پیش تضمین شده است. کالاهای ارایه شده در بازار یاد شده به طور عُمده شرکتهای دولتی یا داراییهای عُمومی زیر کُنترُل دولت هستند که به دلیل تغذیه از منابع عُمومی یا جاذبه های مالی دیگر مانند اراضی مرغوب، صندوق پُر، رانت واردات، مواد اولیه ارزان، انحصار و جُز آن سودده هستند. این اُلگویی است که در خُصوصی سازیها به گونه ثابت و پُر شُمار تکرار گردیده و حال این تجربه مُوفق تاراج، در بورس نیز به کار بسته می شود و با افکندن شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی (شستا) به قفس درندگان، نخُستین قُربانی خود را مُعرفی کرده است.

شستا که از محل کسر مُزد ماهانه کارگران و پرداختهای آنها به تامین اجتماعی ایجاد شده، دُرُست به دلیل اتکا به درآمد ثابت تامین اجتماعی از میلیونها بیمه گذار، یک طُعمه جذاب برای طبقه انگل حُکومتی است. این صندوق سرمایه گذاری با مالکیت ۱۸۷ شرکت و ۹ هُلدینگ، به گفته یکی از مُدیران شستا، آقای محمود ملکوتی خواه، ارزشی برابر با ۱۲۰ هزار میلیارد تومان دارد.

این در حالی ست که به مدد استبداد سیاسی، صاحبان اصلی تامین اجتماعی نه به رده های مُدیریتی آن راه می یابند و نه در تصمیم گیریها مُشارکت داده می شوند، این مووسسه عُمومی در عمل به قُلک پول دولت و بورژوازی بوروکرات بدل گردیده که هزینه های جاری یا لفت و لیس خود را از آن برداشت می کند. به اعتراف یک عُضو هیات امنای تامین اجتماعی، اکبر شوکت، تا انتهای سال ۹۸ فقط دولت "تدبیر و اُمید" در طول هفت سال حُکمرانی خود بر تامین اجتماعی، بیش از ۲۵۰ هزار میلیارد تومان به منابع آن دستبُرد زده است. به بیان دیگر، دستگاه دولتی سالانه نزدیک به ۳۵ هزار میلیارد تومان حق بیمه کارگران را به جیب می ریزد و صرف مخارجی می کند که برای پرداخت کنندگان بیمه روشن نیست. اهمیت این پول هنگُفت و آسان به دست آمده در صورت درآمدهای حاکمیت را می توان از مُداخله مُستقیم آقای خامنه ای برای حراج شستا در بورس برگرفت که از سوی آقای روحانی لو رفت.  

 

در لیست غارت

مُصادره بی پرده و گُستاخانه شستا بازتابی از فشار کمبود درآمد و تقاضای انباشت طبقه حاکم است و آنگونه که پیداست، دایره این غارت سازمان یافته در حال دربرگرفتن اندوخته های فرهنگیان و بازنشستگان در صندوق ذخیره فرهنگیان و صندوقهای بازنشستگی است. اما این هنوز انتهای زنجیره تبدیل داراییهای همگانی به گوسفند قُربانی و افکندن آن به زیر کارد اشراف نظامی و امنیتی، دلالها و گروههای رانت خوار، "سلاطین" این و آن، گانگسترهای اقتصادی و سفته باز نیست. نقشه راهی که رییس دولت مُلاها، روز پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ترسیم کرد، دورنمای تکان دهنده تری را به تصویر کشید.

او با ذوق زدگی از اینکه "دولت سرمایه های خیلی بُزُرگی دارد"، قصد حاکمیت برای دست درازی به معادن بُزُرگ، جنگلها و مراتع و حراج آنها در بورس را فاش کرد. این اما همه مرزهایی نیست که آقای روحانی در تجاوُز به ثروت ملی و تخریب مُحیط زیست همگانی از آنها عُبور می کند؛ او از حساب مردُم ایران و نسلهای آینده چک کشید: "چیزهای را در بورس نیاوردیم که باید در باره آن فکر کنیم" و در این رابطه به "زمینهای بُزُرگی که دولت در اختیار دارد" اشاره کرد.

هدف اُلیگارشی ولایت فقیه چندان روشن و متُدی که برای دستیابی به آن به کار می گیرد آنگونه وقیحانه است که حتی رسانه های رسمی هم گُریزی از اشاره بدان ندارند، اگرچه با تراشیدن عُذر "کسری بودجه"، تلاش دارند تا اندازه ای زهر آن را بگیرند. روشن است که یک هدف غارت در دست انجام، تامین مخارج دولت می باشد، با این حال فقط یک ساده اندیش یا دغل زن می تواند موضوع را در این سطح محدود کند.

 

برآمد

اجزای رسمی و غیر رسمی سیستم انگل به گونه هماهنگ برای انباشتن کیسه خالی شده شان خیز برداشته اند و با هر دو دست از سینی زرین ثروت و داراییهای عُمومی و کُلاهبرداری سفته ای برداشت می کنند. "جهش" وعده داده شده آقای خامنه ای در حال انجام است و "نظام" در حال پرش از یک رکورد به رکورد دیگر در مُسابقه غارت کشور و مکیدن خون جامعه است. با این حال و همانگونه که در سرشت محدود هر بانک قُمار است، عُمر ضیافت بر پا شده "خودی" ها در بورس تهران نیز کوتاه است و به محض آنکه اموال عُمومی صاحبان تازه ای از میان گروههای قُدرت، اشراف ولایتی و طبقه نوکیسه یافت و زیان بُنگاههای بُنجُل و ورشکسته به عُموم مُنتقل گردید، پرده نمایش نیز فرو می افتد و ارزش سهام تا زیر زمین یک رژیم ورشکسته و مُتقلب سُقوط می کند.

در این نُقطه اما نمایش پایان نخواهد یافت؛ پیامدهای فوری ترفند پولسازی رژیم ولایت فقیه در شکل گیری جُنبش مالباختگان جدید مادی خواهد شد و آثار تدریجی آن در ژرفش روند فلاکت کارورزان و ویرانی مدنی و طبیعی کشور، "جهشی" نیرومند را در خیزشهای سرنگونی طلبانه مُتراکم می کند.

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۲۵، پنجشنبه اول خرداد ۱۳۹۹ ـ ۲۱ می ۲۰۲۰

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول