قلم

مرجان

 

قلم ای یار یگانه

مرهم درد نهفته

محرم حرف نگفته

قلم ای عقده گشای سالها

دیدن تنهایی انسان

قرنها مهر سکوت و تازیانه

قلم ای دوست ترین همدم زندانی دربند

به تو سوگند

که جز حق ننویسم

و دهم جان که تو آزاد بمانی

 

چه خونها که روان شد

که تو آزاد بمانی

قلم ای اسلحه من

در جدال بین اهریمن و انسان

قلم ای تیز ترین خنجر بر سینه دشمن

به تو سوگند

که جز راه شهیدان نسپارم

راه آن شیر دلانی

که شکستند طلسم وحشت جوخه اعدام

 

تا غم نان نبرد کینه من را

زیر خاکستر خاموش گذشته

زنده دارم آتش رزم دلیران

بستیزم با هر آنکس که به پاکی ننویسد

تا دم مرگ بمانم سر پیمان

قلم ای یار یگانه

به تو سوگند

 

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول