آذرخش

مرجان

 

نام او مریم بود

چهره اش باقی در خاطره ام

پشت یک پنجره پر میله

و نگاهش به سوی

آسمانی محدود به یک چند ضلعی

آه مریم تو چه زیبا بودی

و چه خوش قامت و رعنا بودی

قامت تو حتی

بس بلند تر بود از آن چوبه دار

که تو را... آه آویخته بودند از آن...

مریم آن برق نگاهت

زنده است در دل من

تو همان تکرار مریم عیسی بودی

با صدایی آرام

با وقاری محزون

تو که قربانی پستی یهودا بودی

چه کسی باور دارد

دختری کوچک و خُرد

هفده ساله گلی نو رسته

بستیزد با شب

نگریزد از خون

و بجنگد

تا لحظه آخر.... تا مرگ

و به جای شانه بر گیسو

باد پیچیده زیر روسری کهنه او

و معلق باشد

آن تن نازک او

از طنابی که ضخیم است

به اندازه سفاکی تاریخ زمین....

آه مریم آه ای شیرزن نام آور

آذرخشی به شب تیره يلدا بودی

منبع: نبرد خلق ۴۲۳، آدینه ا فروردین ۱۳۹۹ ـ ۲۰ مارس ۲۰۲۰

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول