( م . صبح )
پر در هوای بهار بزن! صبح دمیده بر خرابه های شب صد چشمه می جوشد از زمین و دشت در بوی بنفشه و گل شناور می شود هر غنچه به باغ سلام می کند هردانه هزار می شود جشن بهار می رسد نگاه کن! سبز و سپید گشته همه کوهسار می خواند سرود چشمه سار و کاوه باد می گسلد زنجیر از دست و پای دختر بهار
بر برگ یاسمن ببین قطره باران! یاقوت رخشانی ست عروس وار دل را بشوی از غبار! چشم را تازه کن ! جشن بهار می رسد شاخه به بار می رسد
منبع: نبرد خلق ۴۲۳، آدینه ا فروردین ۱۳۹۹ ـ ۲۰ مارس ۲۰۲۰ |