همدستی باندهای حکومت در سرکوب فعالان کارگری

زینت میرهاشمی

 

در رویدادهای هفته های گذشته دو چالش و ستیز برجستگی پیدا می کنند. ستیز مردم معترض با حکومت، در اشکال مدنی و در حرکتهای اعتراضی سازماندهی شده برای خواستهای مشخص کارگران، معلمان و .... و جنگ لفظی و قلمی تند و تیز در درون قبیله ولایت فقیه که در پیوند تنگاتنگ با هم قرار دارند. با توجه به این که بحران کنونی بستر گسترش این رویدادها است و پاسخ به بحران کنونی در ظرفیت رژیم نیست، بنابرین چشم انداز؛ شدت گیری جنگ درون حکومت از یک سو و شعله ور شدن آتش خشم مردمی از سوی دیگر است.

همزمان با فشار بر زندانیان سیاسی، دستگیری فعالان کارگری، فعالان حقوق زنان، مخالفان حجاب اجباری، مدافعان حقوق حیوانات، مدافعان محیط زیست و ... به تمام نشاندهنده بحران عمیق است. بحرانی که بر نوک پیکان آن، ولایت فقیه با تمامی ابعاد ارتجاعی اش زیر شلیک تنفر مردم قرار دارد.

تجربه ۴ دهه دیکتاتوری ولایت فقیه نشان داده که هرگاه رژیم در بحران گرفتار می شود برای خرید زمان و تبدیل تهدید به فرصت درجه سرکوب را افزایش می دهد و در گام اول زنان را هدف سرکوب قرار می دهد. زیرا پایه های ارتجاع بر نفی حقوق زنان بنا شده است. برای بسیج آتش به اختیاران با هدف حفظ نظام پوسیده، باید یک سری «مقدسات» ساخت و بقیه را با آن چوب خط زد. لمپنهای آتش به اختیار زیر فرمان خلیفه ارتجاع، هزینه بحران را بر زنان و نیروهای آگاه جامعه تحمیل می کند.

حکمهای ظالمانه ای که طی همین روزها برای زنان مخالف حجاب اجباری تعیین شده نشان از بیچارگی و زبونی رژیمی است که تمام راهبردهای ساخت «مدل زن» جمهوری اسلامی را تجربه کرده و شکست خورده است. حکم ۵۵ سال حبس برای سه فعال مخالف حجاب اجباری، یاسمین آریانی، منیره عربشاهی و مژگان کشاورز نشان عجز و زبونی رژیم است. اتهامهای وارد شده از «توهین به مقدسات، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و...» نشان می دهد که نظام چقدر ضعیف است که هر حرکتی امنیت آن را به چالش می گیرد. بیش از آن که پوشیدن مانتوهای جلو باز، شیشه ای و توری، امنیت رژیم را به لرزه بیاندازند، تغییر روانشناسی مردم و احساس قدرت برای به زیر انداختن رژیم در همه زمینه ها است که واکنش آن در رژیم، امنیتی کردن هر حرکت و صدایی و در نتیجه سرکوب مردم است. در این شرایط تنها سرکوب شدید است که مانع بر هم خوردن تعادل به نفع مردم برای زیر کشیدن رژیم است.

 

سرکوب کارگران

در مرداد ماه فشار و آزار بر کارگران هفت تپه همچنان ادامه داشت. محاکمه کارگران نیشکر هفت تپه در بیدادگاههای ارتجاع و صدور احکام حبس طولانی همراه با شلاق، نشانه عجز و بیچارگی رژیم در برابر جنبشهای توده ای است. خیابانهای شهر شوش که با گامهای استوار کارگران زحمتکش هفت تپه به مدت یک ماه تسخیر شد، ضربه مهلکی بر اندام رژیم ضد کارگر وارد کرد. احکام صادر شده توسط بیدادگاههای رژیم، عکس العمل این ضربه سنگین است. پیوند خواسته کارگران همراه با شعار کار، نان، آزادی، هراسی مضاعف برای رژیم شد.

حمایت کارگران از اسماعیل بخشی و محکوم کردن دستگیری او ، برگی از همبستگی کارگران نیشکر هفت تپه و حمایت آنان از نماینده شان را به رخ رژِیم کشید.

روز سه شنبه ۲۲ مرداد، ۷ نفر از کارگران نیشکر هفت تپه در بیدادگاه رژیم هر کدام به ۸ ماه زندان تعلیقی و ۳۰ ضربه شلاق محکوم شدند.

بیدادگاه ۱۹ نفر از کارگران نیشکر هفت تپه به نامهای حسین انصاری زاده، محمد خنیفر، فیصل ثعالبی، صاب ظهیری، عادل سماعی، اسماعیل جعادله، بنی نعامی، امید آزادی، رستم عبدالله زاده و علی بنی سعده روز چهارشنبه ۲۳ مرداد برگزار شد.

بر اساس گزارش خبرگزاری حکومتی کار (ایلنا)، اتهامات این کارگران «تجمع غیر قانونی در راستای تغییر مدیریت مجتمع و آزادی اسماعیل بخشی» عنوان شده است.

راهبرد سرکوب و تروریسم که رژیم سالهای گذشته بر اساس آن خودش را قوام داد، آنچنان ضربه خورده است، که برای ترمیم آن به هر حربه ای متوسل می شود.

صدور تروریسم و ایجاد تنش و بحران در خارج از مرزهای ایران در شرایط فعلی به شدت آسیب دیده و خود رژیم بیش از همه می داند که تضعیف این راهبرد چه خسرانهایی دارد. راهبرد سرکوب هم به شدت آسیب دیده است. اگر چه ابزار سرکوب در دست رژیم است، اما حمایت مردمی از دستگیر شدگان و عمومی شدن خواسته آزادی زندانیان سیاسی، اثرات رعب و ترس ناشی از سرکوب را کم کرده است.

بدون شک، مبارزه کارگران نیشکر هفت تپه، شعارهای آنان و همبستگی و اتحاد آنها، تجربه ای گرانبها در جنبش کارگری و جنبش ضد دیکتاتوری بر جای گذاشته و خواهد گذاشت.

حرفهای وزیر کشور رژیم را شمار دستگیریها و اذیت و آزار، محکومیت به حبس، شلاق فعالان کارگری به چالش می گیرد. وزیر کشور رژیم، رحمانی فضلی روز شنبه ۲۶ مرداد از کاهش ۳۸ درصدی حرکتهای اعتراضی مردم علیرغم افزایش نارضایتی آنها، حرف زد. وی علت فروکش کردن حرکتهای اعتراضی را درک مردم از «فضای کشور» و حمایت از رژیم در جنگ اقتصادی دانسته است. وی که خود شریک سرکوب کارگران است، بی شرمانه به کارگیری تمام ابزارهای سرکوب برای خواباندن شورشهای مردمی و حرکتهای اعتراضی را کتمان می کند.

 

افزایش بیکاری

با توجه به بحران در تولید و تعطیلی یا نیمه تعطیلی واحدهای تولیدی، افزایش بیکاری، به کارگیری کارگران بدون قرارداد افزایش پیدا کرده است. کارگرانی که بدون قرارداد کار می کنند طبیعی است که شامل قانون کار نشده و از داشتن حق بیمه و یا بیمه بیکاری تامین اجتماعی در پی از دست دادن کار برخوردار نخواهند بود.

بر اساس گفته های علی خدایی عضو شورای عالی کار، «۳و نیم میلیون نفر کارگر زیرزمینی در کشور است که در کارگاههای فاقد هرگونه قرارداد و بیمه تامین اجتماعی و نظارت وزارت کار و رفاه اجتماعی کار می کنند.» (تسنیم، ۲۲ مرداد ۹۸)

شمار این تعداد کارگر بدون قرارداد، روی دیگر مناسبات کار و تولید در اقتصاد حکومت فاسد ولایت فقیه است.

 

اعتراض به خصوصی سازی

یکی از محورهای اعتراض کارگران هفت تپه به خصوصی سازی شرکت نیشکر هفت تپه و افشای چگونگی روند خصوصی سازی شرکت بود. در میانه دعوای باندهای حکومتی، بخشهایی از دزدیهای فامیلی رئیس خصوصی سازی پرده برداری شد. ۵۵ نفر از مجلس نشینان خواستار رسیدگی به پرونده های واگذاری صنایع دولتی به بخش خصوصی توسط رئیس خصوصی سازی شدند. وی که باعث بیکاری میلیونها کارگر و تعطیلی بزرگترین بخشهای تولیدی شده است آنقدر پارتی اش در دستگاه حکومت قوی است که بدون هیچ فشاری خودش استعفا داده است. 

این روزها آمارهایی که از فساد دانه درشتها از زبان خود حکومتیان مطرح می شود بسیار تکان دهنده است. به مدد جنگ قدرت بر سر جانشینی خامنه ای، برخی از بگم بگمها به سطح آمده است. آخوند حجتی کرمانی ناپرهیزی کرده و  تصویر درستی از وضعیت فساد درون هرم قدرت را بر زبان آورده است. وی در کوتاه آوردن فتیله دعوای یزدی و لاریجانی گفت: «نظام مبتلا به بیماری شدید سرطان است و احتیاج به شیمی درمانی همه جانبه دارد.»

از افشای «فساد یک باند امنیتی» در وزارت اطلاعات و قوه قضائیه، توسط زاکانی، افشای حلقه بزرگ فساد اکبر طبری، سعید مرتضوی، حمید باقری درمنی، بابک زنجانی، حسین شیرازی منش و فاضل لاریجانی ....... تا صادق آملی لاریجانی و.... وعده های رئیسی برای مبارزه با فساد، همه اینها مانند شیمی درمانی در مورد سرطان رژیم عمل نخواهند کرد. این غده سرطانی تنها به دست توانای مردم ایران از ریشه کنده خواهد شد. تنها راه غلبه بر بحران، سرنگونی از بیخ و بن رژیم با تمام جناحهای آن خواهد بود.

 

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۱۵، آدینه اول شهریور ۱۳۹۸ - ۲۳ اوت ۲۰۱۹

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول