سرمقاله نبردخلق شماره ۴۱۳ اول تیر ۱۳۹۸

 

همه راه حلهای یک رژیم ورشکسته و بی ثبات

منصور امان

 

به مُوازات آنکه بُحران خارجی، رژیم ولایت فقیه را به گونه تنگاتنگ تری در منگنه می فشارد، فشار آن بر جامعه و ضعیف ترین بخشهای آن به منظور گذاشتن هزینه و زیانهای این درگیری بر دوش آنها نیز شدت بیشتری می گیرد. حاکمیت حاضر نیست مُداخله گری خارجی و صُدور بُنیادگرایی شیعی را که زندگی چندین نسل از مردُم ایران را تباه کرده کنار بگذارد. "نظام" برای پیشبرُد این سیاست ضدخلقی آماده است هر بهایی را بپردازد، به شرط آنکه از جیب خود و منافع سیاسی و اقتصادی اش پرداخت نشود.

 

سیلاب تورُم

تاثیر مُستقیم بُحران خارجی رژیم ج.ا روز به روز به گونه تکان دهنده تری در اقتصاد کشور و پیرو آن شرایط معیشتی دَهها میلیون نفر نمایان می گردد. پول ملی که بعد از نخُستین شوک اقتصادی ارزش خود را دستکم پنج برابر نسبت به قبل از دست داد، همچنان در برزخ تصمیمهای سیاسی و تحولات جاری در نوسان است. در این میان ریال ایران در کنار "بولیوار" ونزوئلا دو واحد از بی ارزش ترین پولهای جهان به شمار می روند. این امر برای کشوری که از کالاهای اساسی تا آب پنیر را هم وارد می کند و بازرگانی خارجی آن را تاجران حُکومتی حریص و مُحتکر پایش می کنند، به معنای یک فاجعه تمام عیار برای مصرف کنندگان عادی است که درآمد ثابت دارند.

ارقام و ابعاد کاهش ارزش پول و افزایش نرخ کالا در این میان به چنان حجمی رسیده است که حتی آمار دولتی در این رابطه که به طور معمول آرایش شده و با دستکاری مُنتشر می شوند نیز از عادی و معمولی جلوه دادن آن ناتوان گردیده اند. در همین رابطه مرکز آمار حاکمیت بشارت داده است که بهای مواد و کالاهای خوراکی در اُردیبهشت ماه نسبت به ماه گذشته ۱۸ تا ۲۵درصد افزایش داشته است. همین رقم در مورد برخی اقلام مانند پیاز، سیب زمینی، رُب گوجه فرنگی و جُز آن از جهشی ۳۰۰ درصدی نسبت به سال گذشته حکایت می کند.

اگرچه آمار یاد شده تنها بخشی از واقعیت جاری در بازار و جیب جامعه را بازگو می کند، اما این خود نیز اعتراف روشن حُکومت به جاری شدن سیلاب بُنیان کن تورُم و افزایش سطح آن به صورت ماهانه و هفتگی است. مردُم شاهد آن گردیده اند که به مُوازات پافشاری حاکمیت بر شُعارها و توهُمات خود، تامین کالای های اساسی برای ادامه زندگی و کسب توانایی کار، روز به روز هزینه سنگین تری را به دوش آنها می گذارد و به همین نسبت نیز نامُمکن تر می گردد. بدون توجه به تلاشهای مُتقلبانه مراکز آمار دولتی و دستگاه تبلیغاتی حاکمیت، آنها دو یا چند برابر شدن نرخ کالاها را تجربه می کنند و بی تفاوُتی و بی عملی گردانندگان کشور نسبت به شرایط وخیم خویش را با آمیزه ای از خشم و نگرانی می بینند.

 

فُرصت چپاول

با این حال حاکمیت در برخورد به مساله بازار و نیازهای حیاتی جامعه آنچنان که به نظر می رسد مُنفعل نیست و آنجا که موضوع استفاده از "فُرصت تحریم" و مال اندوزی از آن در میان باشد، بسا فعالانه و با تمام نیرو دست به کار می شود.

یک جبهه وسیع مُتشکل از دولت، بیت و بارگاه آقای خامنه ای، تُجار مکتبی، سازمانها و دستگاههای نظامی و امنیتی، آقازاده ها و نورچشمیها، مُدیران دولتی و مراجع حوزوی برای غارت مصرف کنندگان و "استفاده بهینه" از تنگنای موجود، به گونه شبانه روزی در حال فعالیت است. تاجران حُکومتی که هر یک یا انحصار واردات و صادرات یک کالای مصرفی را در دست دارند یا از مُجوزهای مُعجزه آسا برای واردات بازار پسند و صادرات اقلام روز بهره مند می شوند، به طور مُتناوب و دوره ای به یک کالای اولیه و پُرمصرف هجوم می برند و با افزایش بها، در عمل آن را از دسترس بخش بیشتری از جامعه خارج می کنند.

به این پُرسش که بُحران خارجی حاکمیت چه فُرصتهایی طلایی ای را برای آن و وابستگانش ایجاد می کند، نگاه به غارت ۲۴ میلیارد دلار که با ارز دولتی ۴۲۰۰ تومان به جیب باندهای حُکومتی، تاجران، رانت خواران، نورچشمیها و اشخاص و مووسسات "خودی" ریخته شد، می تواند پاسُخ بدهد. بخش نه چندان بی اهمیتی از این مبلغ زیر عنوانهای ساختگی به طور مُستقیم به حساب گیرندگانش رفت و هیچ کالایی با آن وارد نشد؛ با بخش بُزُرگتر کالاهای اولیه و مصرفی به کشور وارد شد، بدون آنکه موجب کاهش قیمتها یا دستکم جلوگیری از رُشد بیشتر آنها گردد. برعکس، مردُم کوچه و بازار با چشمان شگفت زده با جهش دو یا چند برابری بهای همان کالاهایی روبرو شدند که با ارز رانتی وارد بازار شده بود. گانگسترهای اقتصاد ولایتی حلق خود را از دو مجرا می انباشتند: نخُست از طریق دریافت ارز تخفیفی برای خرید کالا و سپس فروش همان کالا به نرخ ارز در بازار سیاه!

 

بسوزید و بسازید!

همانگونه که پیداست، این فقط تنش خارجی حُکومت و تحریمهای بین المللی ناشی از آن نیست که گلوی جامعه را در چنگ خود می فشارد؛ سهم دیگر از فلاکت عُمومی از آن فساد به مثابه بخش ذاتی و جدایی ناپذیر سیستم است. این دو در همان حال که پایه منافع سیاسی و اقتصادی دستگاه قُدرت را تشکیل می دهند، همزمان سندهای ناتوانی جبری آن از تنظیم اقتصاد کشور و معیشت مردُم بر اساس منافع همگانی و نیازهای واقعی به شمار می آیند.

اعتراضها و اعتصابهای که اغلب پراکنده و گاه سراسری اما در هر حال توقُف ناپذیر جریان دارند، سر باز زدن جامعه از قورت دادن شرایط غیرانسانی که به آن تحمیل شده را بازتاب می دهد. در این اعتراضها اما همچنین آگاهی نسبت به ریشه مُشکلات نیز به گونه برجسته ای نمود می یابد. جامعه مُعترض شکاف در حُکمروایی بر ثروت و اقتصاد از یکسو و شرایط وخیم زندگی خود را هر روز و به گونه دردناکی از نزدیک لمس می کند؛ تضادی که حاکمیت تلاش می کند با سرکوب بیرحمانه و خشن و جنگ روانی و تبلیغاتی تخفیف دهد.

شکست حاکمان ج.ا در خاموش کردن اعتراضها را به ویژه می توان در افسارگُسیختی حمله آنها به مردُم مُشاهده کرد. شرایط عینی تناسُب مُستقیمی بین ناکارایی و سرگشتگی حاکمیت در پایش اوضاع با درجه ای از وقاحت که به منظور تغییر این موقعیت به خرج می دهد، برقرار کرده است. راه حلهای گردانندگان جهنم برای ساکنان آن ساده است: بسوزند و بسازند. سرچشمه توصیه ملخ خوری حاکمیت به فرودستان همین راهکار است.

حاکمان ج.ا در قعر بُحران اقتصادی و قُله فساد سیستمی، برای پایش جامعه و دستکاری ذهنی آن فقط به ارایه آمار و بیلان دُروغ در باره موقعیت اقتصادی کشور و دادن وعده های سر خرمن بسنده نمی کنند. به راستی نیز در عصر شبکه های اجتماعی و هنگامی که به اعتراف مقامهای رسمی فقط در یک پلاتفُرم اجتماعی (تلگرام) بیش از چهل میلیون نفر لحظه به لحظه به ردوبدل آزاد و شفاف اطلاعات از کوچک تا بُزُرگ ترین زوایای زندگی و یافتن و گِره زدن ارتباطات مشغولند، بیشترین تاثیر یاوه گوییهای فانتزی "مسوولان" بر ذهن جامعه، برانگیختن خشم و ریشخند آن است. امروز "نظام" برای تخفیف رنج و درد مردُمی که از فشارهای معیشتی، ناکارآمدی و لُفت و لیس حاکمان به تنگ آمده اند، راه حلهای عملی نیز ارایه می کند.

برای نمونه، همزمان با هُجوم آفت ملخ به کشور، حاکمان ج.ا ناگهان کشف کردند که این حشره ماده ای خوراکی است و مردُم محروم ایران می توانند به جای همه آنچه که "نظام" از سُفره شان ربوده، خوان خویش را با این نعمت رایگان آسمانی رنگین کنند. میلیاردرها تجربه طعم "شنیتسل" با خوردن ملخ را به گُرسنگان مُژده می دادند و اسلام سیاسی چهل ساله، با پرچم منقوش به ملخ صحرایی بر دوش به جنگ صفهای طولانی مواد غذایی و دستهای خالی می رفت.

کمی بعدتر یک "نُجومی بگیر" دولتی که ردای وزارت نیرو را بر دوش دارد، به مردُم مُعترض حمله برد که "زیاد غذا می خورند" و آنها را شماتت کرد: "چینیها با یک وعده غذا سیر می شوند." آقای اردکانی که خانواده اش را برای در امان ماندن از شر پیامدهای حُکمرانی امثال خود به فرنگ فرستاده، با این حال از جامعه طلبکار نیز هست و او را مسوول تحریمها معرفی کرده و می گوید: "تحریم کنندگان فهمیده اند نُقطه ضعف ما مصرف است. ما جامعه ای مصرفی هستیم."

 

راه حلهای گردانندگان جهنم

در کنار رژیم غذایی ملخ صحرایی و روزه گیری داوطلبانه، راه حلهای دیگری نیز از سوی گردانندگان کشور به میان افکنده می شود که به نوبه خود شنیدنی است. با این حال رییس دولت، آقای روحانی، وقت خود را برای طرح این گونه ابتکارات تلف نمی کند؛ برای او "کوچک شدن سُفره مردُم و در سختی زندگی کردن آنها" در اساس اهمیتی ندارد. وی می گوید دلخوش به این است که "دُشمن بفهمد مردُم ما دست از نظام شان برنمی دارند".

زیر آهنگ این استدلال که اعتراف به قرارگرفتن در بُن بست است را به خوبی می توان شنید. "نظام" نه مردُم مُعترض را می تواند خاموش کند و نه می تواند دست از بُحران آفرینی خارجی بشوید. تاکتیک تازه آقای روحانی مبنی بر شکایت از نداشتن اختیارات لازم، با ملاط همین بُن بست پرداخته شده. رییس قُوه مُجریه به این ترتیب تلاش می کند وضعیت فاجعه بار کنونی را پُشت سر بگذارد و از آن بگریزد. او خود به خوبی از چگونگی تقسیم قُدرت و اختیارات در ساختار "نظام" آگاه است و می داند که تقسیم کار جدیدی در کار نخواهد بود و دُرُست از همین نُقطه نقشه فرار خود را می کشد.

راهکار اصلی حاکمیت اما همچنان سرکوب است و در چهره تحمیلات فرهنگ ارتجاعی آن و دستورات دینی اش پدیدار می شود. هُجوم گُسترده دستگاههای امنیتی، انتظامی و اوباش بسیجی به سطح جامعه زیر پوشش "برخورد با بدحجابی" و "امنیت اخلاقی" که در هفته های اخیر شدت بیشتری گرفته است، در حقیقت نمایش قُدرت و اقتدار حاکمیت به مردُم مُعترض است. از آنجا که "نظام" راه حلی برای حل بُحران خارجی و بُحران اقتصادی ندارد و خیزشهای سراسری از جنس اعتراضات توده ای دی ماه ۹۶ و بسا گُسترده تر از آن را در چشم انداز می بیند؛ جنگی پیشگیرانه را علیه جامعه آغاز کرده است تا با تنگ کردن فضای تحرُک آن، نیروی اعتراضی را به بند بکشد و بر سر جای خود میخکوب کند.

گشتهای ارشاد، اوباش پیاده و سواره، خبرچینها و پیامک نویسها همان نقشی را ایفا می کنند که جراثقالهای اعدام دسته جمعی در دهه ۶۰. همانگونه که اعدامهای وحشیانه در خیابانها، ورزشگاهها و میادین هدفی جُز دهشت پراکنی و بردن ترس و اختناق به کوچکترین زوایای فکر و روان و خانه های مردُم نداشت، امروز نیز رژه گزمه های حجاب و عفاف، اجتماعی کردن وحشت و ترور روانی جامعه را هدف گرفته است. سرکوب به جای نان، آزار به جای کار و زندان به جای آزادی، این راه حل حاکمیت برای مُدیریت بُحران است.

 

برآمد

رژیم ولایت فقیه به مُوازات آن که با بُحرانهای بیهوده و ویرانگر خارجی و ناتوانی در مُدیریت پیامدهای آن مشغول تباه کردن زندگی و آینده مردُم است، با حرص و اشتهایی مثال زدنی به بهره گیری از تنگنای خودساخته دست گشاده و جامعه و ثروت و داراییهایش را غارت می کند. "نظام" برای حفظ این مُناسبات مُنحط سیاسی و اقتصادی، شمشیر را علیه جامعه مُعترض از رو بسته است. با این حال تردیدی نیست که بُحران خارجی، اعتراضهای توقُف ناپذیر داخلی و فسادی که سر تا پایش را در برگرفته، قُدرت حاکم را تضعیف کرده و نیرویش را هر روز کمی بیشتر فرسایش می دهد. ژست تهاجُمی حاکمیت این ضعف دوگانه و بی ثباتی ناشی از آن را پوشش می دهد. جُنبشهای اعتراضی میدانهای بُزُرگ تری برای فتح دارند، اگر در نظر به این موقعیت خود را سازمان دهند و در صحنه عمل مُتاثر از آن، آرایش بگیرند.

 

 منبع: نبرد خلق شماره ۴۱۳، شنبه اول تیر ۱۳۹۸ ـ ۲۲ ژوئن ۱۰۱۹

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول